-
چهارشنبه ۱۲ جدی ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۷رضا مهریزی«یكی دیگر از دانشمندان نیز در خصوص وامگیری فلسفه یونانی از شرق و منجمله ایران چنین آورده است: «فلسفه در یونان یکباره و از پیش خود پیدا نشد بلكه جریانهای فكری گوناگونی كه از سرزمینهای بیگانه به یونان راهیافته بود و به پیدایش و پرورش آن یاری كرد. روابط بازرگانی یونانیان با بیگانگان وسیلهای موثر در گستراندن اندیشههای بیگانه به میان یونانیان بود. از نوشتههای افلاطون و نیز ارسطو پیداست كه مصر و بابل و ایران سه سرچشمه بزرگ این اندیشهها بوده است.»
-
سه شنبه ۲۴ دلو ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۳غلام سخی حلامیسٖ«سخن آخر اینکه؛ بازخوانی گذشته به معنای برگشت به گذشته نیست. نسل نو هزاره، اکنون نه در عصر کاتب و نه در عصر خالق قرار دارد. با توجه به تاریخ سراسر «رنج»، «آوارگی» و «قتلعام» مردم هزاره، بررسی و بازخوانی گذشته برای هزارهها در عصر کنونی یک ضرورت است. زیرا با بازخوانی و زیرورو کردن تاریخمان، ما میتوانیم، درسهای بسیار بگیریم و گامهای بعدی را در راستای تامین عدالت و آزادی، با شوکران خرد و دانایی زهرآگین سازیم. تا از این طریق، مجبور نشویم که اشتباهات گذشتگان را بار دیگر به تکرار نشینیم.»
-
سه شنبه ۸ حمل ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۴محمد قاسم محسنی«انباشتن ثروت ـ بهویژه برای رجال سیاسی ـ آفت است. فریاد ابوذر غفاری در مدینه از زراندوزیهای عثمان و اطرافیان، گرچه او را به تبعید و مرگ در غربت (ربذه) کشاند، اما فریادهای او همچنان در گوش تاریخ طنینانداز است. امام علی(ع) به ابوذر فرمود: ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی و به او امیدوار باش. این مردم (حاکم و اطرافیانش) برای دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان... ای ابوذر! اگر تو هم دنیای آنان را پذیرفته بودی، تو را دوست میداشتند و اگر سهمی از آنان برمیگرفتی، دست از تو برمیداشتند و چون دیگران در امان بودی.»
-
سه شنبه ۱۷ حوت ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۹جواد محقق«هزارهها باآنکه نسبت به اقوام دیگر، از لحاظ آگاهی، استعداد، مهارت و تخصص و بینش سیاسی و شجاعت و جسارت، دست بالا دارند، اما به خاطر نداشتن استراتژی واحد، رهبری واحد، و به خاطر اختلاف و عدم تحمل و تعامل با یکدیگر، تا هنوز نتوانستهاند جایگاه واقعی خود را در دایره قدرت و سیاست به دست آورند. از دیدگاه واقعگرایان دربازیهای سیاسی چه در سطح بینالملل و چه در سطح داخلی، مهمترین عنصر قدرت، «قدرت نظامی و تسلیحاتی» است.»
-
شنبه ۱۸ جدی ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۸محمد قاسم محسنی« در حكمت 355 نهجالبلاغه نيز آمده است كه وقتى يكى از كارگزاران امام خانه باشکوهی ساخت، امام به او فرمود: ((اطلعت الورق رووسها! ان البنا يصف لك الغنى،([12]) سكههاى طلا و نقره سر برآورده خود را آشکار ساختند. همانا ساختمان مجلل، بىنيازى و ثروتمندى تو را مىرساند)). على(ع) خود به مردم كوفه مىفرمود: اگر جز با مركب خويش و وسایل شخصىام كه حمل مىكند و غلامم از نزد شما رفتم، بدانيد خيانت کردهام.([13]) بنابراين زندگى مادى و شخصى رهبران و مديران بايد بهدوراز تجمل و همانند زندگى مردم ضعيف باشد.»
-
پنج شنبه ۱۵ عقرب ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۷حكيم اوستا«به قول هگل عقل، قوهي كشف شونده است كه در هر مرحلهي از تاريخ بخشي از هستي خويش را كشف ميكند، به همين خاطر به هر مرحلهي از تجلي عقل نام مشخصي مينهد. مرحلهي يقين حسي، مرحله ادراكي، مرحله فهم و عقل.[4] جوامع مسلمان تا هنوز كه هنوز است در مراحل اوليه تقسيمات هگلی قرار دارند، بدين جهت وقتي حادثه عاشورا، در بستر تاريخ وارد گشت، به مرور زمان و در گستره مكانهاي متفاوت و فرهنگهاي متمايز زلاليت و شفافيت خود را از دست داد و اسير ذهنيتهاي منحط قبايل و انسانهاي نابالغ گرديد و اوهام و خرافات؛ غرضورزيهاي دشمنان و نادانيهاي دوستانش عاشورا را تبديل به مناسكي (كه به درد هويتسازي و هويت بخشي و سو استفادههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، گروهي از مردم ميخورند،) كرده و فلسفه، پيام، مسووليت، و رسالتش فراموش و یا به كلي مسخ گرديده است».
-
سه شنبه ۱۳ عقرب ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۹عبدالله نظری«تشکیل وحدت ملی افغانی در واقع وضعیت مدنی هابزی را تجسم مینماید که تشکیل دولت، توزیع مزایا، پاداشهای سیاسی و تقسیم قدرت برای عبور از درگیریهای سیاسی در میان بازیگران قومی صورت گرفت. تشکیل وحدت ملی بهترین راهکاری سیاسی برای جلوگیری از تنش و بحران سیاسی ـ اجتماعی بود که کشور را از نبرد، درگیری و خشونت فراگیر بیمه ساخت و تمامی جوانب سیاسی و اجتماعی را بر محوریت منافع ملی گردهم آوردند تا در تشکیل سامان سیاسی جامع، فراگیر و مشارکت ورزند».
-
پنج شنبه ۱ عقرب ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۷عبدالله نظری« کشور ما تا هنوز در شرایط و وضع طبیعی هابزی زیست مینمایند مهر بشری، شفقت و محبت انسانی در کانون دلهای آن ره نمیپوید. روحیه جمعگرایی، مدنیت خواهی و انسانگرایی در مغز و اندیشه آن نفوذ نیافته است. تجلی تمنیات افغانی را میتوان به خوبی در حافظه تاریخی کشور در چهرههای چون عبدالرحمنها، ملاعمرها، ملابورجانها و صدها عناصر تروریست اندیش دیگر مشاهده نمود که از قتلعام و کشتار وسیع انسانهای مظلوم و بیدفاع هموطن خویش دریغ نورزیدند».
-
یکشنبه ۲۰ میزان ۱۳۹۳ - ۵:۱۴عباس آزاد«خلاصه و در فرجام بر این نکته تاکید میشود که براساس نظریهی سیستمی وقتی یکی از اجزا و عناصر یک سیستم دچار نقص و ناکارآمدی شود این عارضه به دیگر اجزا سرایت و نتیجتا تمام سیستم را نا کارآمد و فاسد خواهد کرد و به بيان دیگر فسادسیاسی و ناکارآمدی سیستمی دو روی یک سکه و در تناظر به هم قرار دارند، البته در نگاه سلسله مراتبی، هردو از فقدان نگاه انسانی و مسوولانه و نبود رویکرد سیستمی منشا میگیرد؛ چیزیکه در افغانستان بعینه قابل مشاهده است و در فوق به اختصار و به صورت کلی به آن اشاره گردید».
-
یکشنبه ۸ سرطان ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۰عبدالله نظري«سیاست بدون اخلاق را باید در انگارههای رویکرد واقعگرایی جست، هنجارهای اخلاقی، حقوقی و انسانی در هندسه سیاست و قدرت واقعگرا جایگاه و پایگاه ندارد، قدرتمندان بیاخلاق همان تروریستهای اخلاقی و شخصیتی انسانها هستند که تمامی ابزار و قدرت نامشروع خویش را برای نیل به قدرت سیاسی بکار میگیرند، در رویکرد واقعگرایانه سیاستبازان بیاخلاق؛ اخلاقیات و گزارههای انسانی را مقولات بیمعنا تلقی میشوند اندیشه قدرت طلبان بیاخلاق ریشه در مفکوره هابز و ماکیاول و مورگنتا و... دارند که به بیاخلاقی یا اخلاق موقعيتی و فرصت طلبی سفارش مینمایند در جغرافیای اندیشه سیاستمداران قدرتنگر وفاداری، محبت، انسانیت، شفقت و فضیلتهای انسانی مفهوم و ارزشی ندارند. زمامداران بیاخلاق همواره در پی تسخیر و تخدیر دیگران و توسعه اختیارات و صلاحیتهای خویش و همکیشان خویشند تا بتوانند بر دیگران حکومت برانند».