کد مطلب : 3174
چهارشنبه ۹ جوزا ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۶
50223
فاقددیدگاه
امین یکتا

بحران طولانی و خرد جمعی

طرح
«اگر شبکه‌های اجتماعی مملو از جنگ‌ها و رجزخوانی‌های توخالی، خشونت‌های کلامی و نفرت‌پراکنی‌های قومی هستند شاید خیلی مهم نباشد، چون بیشترین کسانی که در شبکه‌های اجتماعی چنان رفتارهای را انجام می‌دهند، یا بی‌سواد و یا کم‌سوادند اما آنچه مایه تاسف و ناامیدی است این است که حتی تحصیل‌کردگان و نخبگان فکری تمام اقوام از گفتمان قومی (که عامل تنش‌های داخلی و تداوم بحران کنونی است) عبور نتوانسته و هیچ طرحی برای عبور از این بحران طولانی و خلق گفتمان ملی نه‌تنها ندارند که حتی برای تشدید گفتمان خشونت قومی و نفرت‌پراکنی انسانی همکار بی‌سوادان یا کم‌سوادان هستند.»

بحران افغانستان شاید یکی از طولانی‌ترین بحران‌های بشری باشد که در تاریخ به وقوع پیوسته است. بدون شک و تردید این بحران طولانی نه تقدیر تاریخی و نه سرنوشت ازلی مردم  این مرزوبوم است. اگر درگذشته مردم می‌پنداشتند که بحران‌های طبیعی و انسانی برآیند خشم و عذاب الهی هستند، برای مهار و از میان برداشتن آن باید نذرونیاز به دربار خداوندی کنند و رفتارها و اعمالی که سبب بروز خشم و نارضایتی خداوند گردیده است را متوقف کنند، اما امروزه مردم آن‌طور نمی‌اندیشند و شاید آدم‌های استثنایی پیدا شوند که چنین پنداری داشته باشند اما اکثریت قاطع مردم عامل بحران‌های اجتماعی و انسانی و حتی طبیعی را (از قبیل سیل‌ها و زلزله‌ها و خشک‌سالی‌ها و…) نیز از سوی خدا و دست پنهان نامراِی نمی‌دانند، بلکه زاییده کنش جمعی و برآیند رفتارهای اجتماعی خود می‌دانند. درنتیجه وقتی چنین بیندیشند و عامل بحران به وجود آمده را خود بدانند باید و لابد که حل آن بحران را نیز نه در دست نیروی قاهر طبیعت و یا خدا که در دستان مبارک عقل و اندیشه خودشان باید بدانند.

اما شاید در ذهن هرکسی از مردم کشور خراسان زمین این پرسش مطرح باشد که چرا بحران و مشکل کشورش این‌قدر طولانی شده و تا هنوز نه‌تنها علایم و نشانه‌های بهبودی در آن دیده نمی‌شود که حتی به‌سوی بحرانی‌تر شدن پیش می‌رود؟! علل و عوامل ریزودرشت بحران و تداوم آن هرچه باشد اما یکی از عوامل مهم و کلیدی آن، گرفتار بودن مردم این سرزمین به کودنی تاریخی و فقدان خرد جمعی است. آنچه از این مردم در طول تاریخ حیات سیاسی و شکل‌گیری جغرافیای انسانی، برای سروسامان دادن به وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پدیدار و خود را بروز داده و به نمایش گذاشته است، این است که نوعی فقدان خرد جمعی و بلاهت سیاسی و بی‌شعوری اجتماعی دیده می‌شود.

در طول سالیان بلند و دراز بحرانی و تجربه کردن تمام رنج و محنت‌های بشری، و آواره شدن در تمام جهان کنونی و چشیدن طعم تلخ جنگ‌های داخلی و… این مردم تا هنوز علل و عوامل بحران را شناسایی نتوانسته‌اند. مردم و یا قومی که در طول تاریخ سیاسی‌شان نتوانند ریشه‌های بد روزی و بحران تاریخی‌شان را تشخیص دهند (مثل ضربه خورده مغزی به دور خود ‌بچرخند)، نشانه این است که این مردم  از بهره‌ هوشی و خرد جمعی لازم برخوردار نیستند. دلیل این مدعا هم تداوم بحرانی طولانی و وضعیت ناگوار کنونی است. بعدازاین همه تنش و جنگ‌های داخلی (در قالب جنگ‌های حزبی و یا قومی و سوداگری و معاملات اربابان قومی و متولیان دینی و مذهبی)، بازهم این مردم متوجه نشده‌اند که چرا چنین سرنوشتی دارند و عامل این وضعیت و علت و یا علل تداوم بحران چیست؟

بگذارید که صادقانه اعتراف کنیم که متاسفانه ما مردم مدت دیدی است که گرفتار بی عادتی در فکر شده‌ایم. در تمام شوون زندگی فردی و اجتماعی بر اساس عادت رفتاری خود رفتار می‌کنیم و اصلا عادت نداریم که بر اساس فکر و اندیشه‌ رفتارهای (خصوصا رفتارهای جمعی و اجتماعی) خود را عیار نماییم و این عادتی است که بسیار آسیب‌زا بوده و رنج و دردهای فراوان را بر این مردم تحمیل کرده است. اگر گفتمان گروه حاکم (طالبان) و یا گروه‌های قومی دیگر مثل تاجیک، هزاره، ازبیک و حتی سادات  را مطالعه و مورد ارزیابی قرار دهیم می‌بینیم که این‌ها همه‌اش ازنظر گفتمانی یک گام به جلو نگذاشته و تا هنوز اسیر و زندان همان گفتمان قومی و یا مذهبی‌اند. مردم تاجیک، هزاره، ازبیک و خرده تبارهای دیگر که از زیر شلاق طالبان فرار کرده و در خارج از کشور نفس می‌کشند و بسیاری از این‌ها در کشورهای جهان اولی رفته و زندگی می‌کنند تا هنوز گرفتار و اسیر همان تعصب و عصبیت قومی و قبیله‌ای‌اند.

میدان نبرد مسلحانه را که طالبان از این‌ها گرفته‌اند، میدان مجازی برای شلیک‌‌های هوایی و عربده‌کشی‌های غیرانسانی، رجزخوانی‌های خشونتی، ناسزاگویی‌ها و فحاشی‌های غیراخلاقی و… برای این‌ها مهیا گشته و بحث و تبادل‌نظر علمی و مودبانه یا هیچ نیست و یا اگر هم باشد بسیار اندک‌اند. اگر شبکه‌های اجتماعی مملو از جنگ‌ها و رجزخوانی‌های توخالی،  خشونت‌های کلامی و نفرت‌پراکنی‌های قومی هستند شاید خیلی مهم نباشد، چون بیشترین کسانی که در شبکه‌های اجتماعی چنان رفتارهای را انجام می‌دهند، یا بی‌سواد و یا کم‌سوادند اما آنچه مایه تاسف و ناامیدی است این است که حتی تحصیل‌کردگان و نخبگان فکری تمام اقوام از گفتمان قومی (که عامل تنش‌های داخلی و تداوم بحران کنونی است) عبور نتوانسته و هیچ طرحی برای عبور از این بحران طولانی و خلق گفتمان ملی نه‌تنها ندارند که حتی برای تشدید گفتمان خشونت قومی و نفرت‌پراکنی انسانی  همکار بی‌سوادان یا کم‌سوادان هستند.

سخن کوتاه این‌که مردم خراسان زمین دچار سترونی فکری هستند و ذهن و دستگاه تولید فکر و اندیشه این مردم عقیم است و هیچ باروری و زایش و بالش ندارد. برای عبور از این وضعیت و رفتن به‌سوی وضع مطلوب نیاز به آگاه شدن به این نکته است که برای بیرون رفت از این بحران تاریخی نیاز به بازاندیشی راهی است که تاکنون طی کرده‌ایم و اتخاذ روشی است که تا هنوز بهره گرفته‌ایم. پرورش فکری و رشد اندیشه زمینه پیدایش و زایش خرد جمعی است. وقتی خرد جمعی پیدا شد بحران تاریخی مهار خواهد شد. به امید دست یافتن مردم ما به خرد جمعی و بیرون شدن از این وضعیت بحرانی. والسلام

امتیاز:
(0) (0)
اشتراک گذاری:
مطالب مرتبط
دیدگاه شما