نقش افراد لوچک در تحولات اجتماعی

پرسش اصلی این است که آیا شخصیتهای اوباش و لوچکهای ملعون هیچ نقشی در تحولات اجتماعی دارند یا افراد لوچک واقعا موجودی منفی و بیخاصیتاند که بر مبنای لوچکبازیهای خود، فقط منفور جامعهاند؟
در نگاه ظاهر، کارکرد لوچکها تنها تخریب، هرزگی، خلق نفرت در میان گروههای اجتماعی و تزریق روح منفی در جامعه است. لوچکبازی درواقع، بازتاب روح پستیها از وضعیت اجتماعی لوچکها است، اما درعینحال، خالق نوعی هنجارهای مخصوص بیمنطقیهای خودند که هرگز هم نمیتوان آن را نادیده گرفت. نمونههای تاریخی آن نشان میدهند که افراد لوچک هم سهمی در تحولات اجتماعی دارند. بهطور نمونه، قاضی شریح بهعنوان یک شخصیت مطرح در میان اهل دیانت و بر نمونه شاهلوچکها، منشای تحول چشمگیری در جهت تغییر حق به باطل و ایجاد فضای توجیه هرگونه دروغ و فریب و لاشخوری در جامعه بوده است. او وضعیتی را به وجود میآورد که پاکبازان و درستکاران جامعه بر مبنای اصول لوچکگری به مسلخ گرفته شد و تمام ضد ارزشها بهجای ارزشها لباس حقیقت به تن کرد. حال میتوان گفت که لوچکهای ملعون کاملا افراد مردار و اضافی در جامعه نیست، بل همین، جا بهجای حق و باطل و ایجاد فضای جنگ و جدال بین نفاق و همدلی، نشانهی کارکردهای لوچکبازاناند. درواقع، افراد لوچک بهطور واقعی یکطرف دیالکتیک جدال حق و ناحق، پاکبازی و لوچکبازی و درستی و دروغپردازی است.
حال اگر قاضی شریحهای در کار نبودند، دستکم ادبیات ملامتگری یا روح ضدیت با شمروارههای تاریخ به وجود نمیآمد و آنها بهعنوان تجسم کل جنایت به ملامت گرفته نمیشد. پرهیز این الگووارههای نحس، لعن و نفرین، انزجار و نفرت از دروغ، فریب، جهل و هرزگیهای افراد لوچک، حاکی از کارکرد اجتماعی لوچکبازان است که همواره در جانب مقابل صداقت و درستکاری، عقلانیت و دلسوزی افراد خودساخته قرار داشته و ناخودآگاه به تقدیس عقلانیت و فداکاریهای فداکاران کمک مینمایند. چرا که اگر بزهکاری ناپاکان، خیانت خاینان، شکمبارگی درباریان و خوشخدمتی چاپلوسان، جزو هنجارهای پرطرفدار لوچکها با برند بالای جذابیت نمیبود، مسلما پایبندی به اصول انسانی و خدمت در برابر خیانت همواره مورد تکریم، و تقدیر قرار نمیگرفت. پس لوچکها در خلق نوعی از وضعیت اجتماعی، نقش موثری دارند؛ البته وضعیتی که تا زمان مرگ پستیهای ناشی از آن همیشه منشای استنشاق هوای منفی در مسیر تنفس سالم جامعه است. به همین دلیل، لوچکهای ملعون هیچوقت تلقی منفی از خود بهعنوان تزریق کنندگان روح نفاق در جامعه ندارند، بل آنها هم ارزشهای پذیرفتهشده اجتماعی را آنگونه که خود میفهمند، تقدیس میکنند.
براین اساس، میتوان گفت که تاثیر لوچکهای شاهدزد دوره جمهوریت و ریزهخواران سفره ناپاک جمهوری فراری در خلق وضعیت فعلی و حاکمیت امارت طالبانی، امر انکارناپذیر است. هنجارسازی دزدیهای ملی و بینالمللی، مجاز سازی رشوهخواریهای علنی، عادیسازیهای فساد اخلاقی و اداری، ترویج بزهکاریهای اجتماعی و فرهنگی و تعمیق نفاقهای قومی، فاکتورهای آشکاری از اصول رفتاری لوچکهای جمهوریتاند که حاکمیت امارت اسلامی را حتی از وقت و زمان ممکن آنهم زودتر، تسریع بخشید. حال آزادی بیان و این پدیده ناپاک، مقتضی است که اجازه دهیم برخی از لوچکهای ملانمای هزاره هم در فضای حقیقی و مجازی، هرچه میخواهند لوچکگری نمایند و قلم رقاصان فیسبوکی و تویتری آنها با ساز تفرقه و خودزنیهای سمتی و حزبی خوش برقصند تا شاید از میان این جدال مرگبار دیالکتیکی نفاقافکنیهای لوچکواره و همگراییهای به ستوه درآمده، اتحاد و همدلی هزارگی متولد شود. جامعه همیشه شاهد جدال خدا گونهها و شیاطینوارهها بوده و هرکدام نقش ویژه خود را همبازی کردهاند. این بازیها، اگرچه پست و نفرتانگیز است، ولی هرکدام منشای اثر و آغازگاه یک تحول، اعم از مثبت و منفی آن، بودهاند. منتها آنچه در این وضعیت مهم و بایسته است، تحمل روح متعفن لوچکبازان است که باید اجازه داد تا با بیرون دادن تمام نفرتهای شخصی، حزبی و سمتی، خودخواهیهای سرخورده آنها فروکش نماید و از تخلیهی همهی این اوصاف باطله، به صفای نیمرخ وحدت و همگرایی هزارگی دست یابند. در حقیقت، لوچکبازان صفحات مجازی، زبان پستیها و نفاقهای عصر و زمانه خودند که فقط با مرگ ننگین خود براثر لعن و نفرین اجتماعی، از نطق میمانند و نویدبخش ظهور نور رحمت اتحاد و همدلی اجتماعی هزارگی میگردند.
گاهی انسان به فکر میافتد که ملانماهای هزاره فعالیتی جز نفاقافکنی، حزب گرایی و خودزنی در شبکههای اجتماعی، هیچ برنامه دیگری ندارند، اما از جهت دیگر، لوچکهای منفور هم یک غنیمت اجتماعیاند. تنها از این بابت که با نشان دادن همهی ابعاد لجنزارهای تفرقه، مقدمات یا زمینههای ظهور انسانهای دلسوز و صادق را فراهم میکنند. در این فضای آرمانی، دلسوزان جامعه پدید آمده و با پرهیز از زشتیهای به نطق درآمده نفاق از زبان لوچکها، مسیر سازندگی را بر محور منافع عمومی و همگرایی اجتماعی در پیش میگیرند. پس لوچکهای جامعه مشروط بر اینکه به آنها اجازه خودنمایی داده شود، ناخواسته کمک میکنند تا از درون جهل انزجار آمیز و مخرب آنان، انسانهای سالم با عقلانیت سازنده ظهور نمایند. باتحمل لوچکها این اتفاق افتادنی است و با پیدایی کورهراههای نفاق از زبان آنها، شاهراههای همدلی و اتحاد هزارگی از راه خواهد رسید.