کد مطلب : 3054
سه شنبه ۲۱ سنبله ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۶
122682
فاقددیدگاه
علی غزنوی

مناسک اربعینی، شور و شعور حسینی یا فقر فرهنگی؟

راه کربلا ۲
«مبلغین مذهبی آن‌قدر مبالغه در رابطه به یک رخداد سیاسی‌- تاریخی کرده‌اند که از ابعاد دیگر دین که ضروری‌تر و فوری‌تر از این رویداد است غافل شده‌اند. دین بر تعاون و همکاری با برادران ایمانی دعوت می‌کند و رسالت دین گریه‌ی بر حسین ذکر نشده بلکه قیام به قسط و عدل اعلان گردیده است اما از سوی مبلغین و شیعیان مساله عاشورا و زیارت اربعین مانند یک کاریکاتور برجسته گشته و دستورات واجبی دین مغفول و یک امر مستحبی جای واجب را گرفته است. قرآن کریم به‌صراحت دستور به «تَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» می‌دهد و احادیث نبوی نیز تاکیدات زیاد بر تعاون و همیاری و دستگیری از همدیگر کرده است.»

اربعین امسال نیز با شور و شوق زیارت کربلا در میان شیعیان رو‌به‌رو گشت و هرکسی که اندک توان مالی داشت و یا حتی اگر نداشت توشه راه را قرض گرفته و به کربلا شتافته‌اند. از زمانی که کربلا آزاد و زمینه زیارت میسر گردید مردم سیل‌آسا کمر به زیارت مرقد امام حسین بسته و با هزینه‌های زیادی اقدام به این کار می‌کردند. یک‌زمانی راه رفتن به کربلا مسدود شده بود و به گمانم دولت ایران اجازه نمی‌داد که مهاجرین به کربلا سفر نمایند، مردم مهاجر اما عاشق امام حسین راه پرخطر قاچاق را انتخاب می‌کردند و خود را به کربلا می‌رساندند. عجیب اینجاست که به خاطر خطرات راهزنان و گروگان گیران، بسیاری از مراجع تقلید فتوا به تحریم سفر به کربلای معلا داده بودند اما علی‌رغم آن، این پیروان پرشور همچنان خطرات جانی، مالی و حتی ناموسی را به جان می‌خریدند و به این سفر مبادرت می‌ورزیدند!

روشن و هویداست با توجه به آنچه گفته شد این مسافرت زیارتی صرفا رنگ و بوی دینی ندارد. چون اگر صرفا انگیزه دینی می‌داشت متولیان و مراجع تقلید فتوای به حرمت داده بودند و این‌ها ملزم و مکلف به اطاعت از فتوای مراجع تقلید بودند. پس باید در پس‌زمینه‌ی این حرکت کدام عامل یا علل روانی در کار باشد که در ناخودآگاه این مردم قرار دارد که نا‌خودآگاه و بدون محاسبات عقلانی و تصمیم‌های ارادی به چنین رفتاری دست می‌زنند. در این راستا شاید به ذهن اکثر اهل خرد و تامل این پرسش مطرح ‌گردد که این چه سر و چه نیروی مرموز و جادویی است که این‌چنین مردم را به‌سوی کربلا ‌کشانده و این‌همه هزینه‌، خطرات و مرارت‌های مسیر راه را به جان می‌خرند و با شور و شوق وصف‌ناشدنی و خستگی‌ناپذیر به آن ادامه می‌دهند؟! در رابطه به این پرسش از سوی کسانی که طرفدار این‌گونه رفتار جمعی شیعیان هستند، آن را معجزه‌ی امام حسین پنداشته و توجیه دینی و مذهبی می‌نمایند اما از طرف کسانی که به این حرف‌ها باور ندارند توجیهات دیگری می‌شود و آن را بیشتر ناشی از گرایش‌های خرافی و پندارهای واهی قلمداد کرده و نشانه‌ی از بلاهت بشری به‌حساب می‌آورند.

آنچه با اندک تامل و دقت روشن و مبرهن می‌گردد این است که برپایی مراسم عاشورا و زیارت اربعینی ناشی از معجزه و کرامات امام حسین نیست، چراکه آیین‌های مناسکی در تمام ادیان و مذاهب چنین شور و نیروی جادوی برای پیروان خود دارند و موضوع عاشورا و اربعین یک موضوع استثنایی نیست تا آن را ناشی از حرارت و جذبه معنوی و کرامات امام حسین بدانیم. به نظر می‌رسد که تحلیل انسان شناسان و جامعه‌شناسان ازاین‌گونه رویدادهای مناسکی در ادیان و مذاهب بیشتر بازتاب‌دهنده حقیقت و درک درست‌تری این واقعیت باشد. انسان‌شناسان مناسک آیینی را وسیله‌ای برای یک جامعه، اجتماع، یا گروه، تعبیر می‌کنند که با این وسیله از ارزش‌ها و اصول اساسی‌اش حمایت و سامان اخلاقی‌اش را حفظ می‌کند. مناسک، ممکن است زاییده صف‌بندی‌ها و کشمکش‌ها و ناهماهنگی‌های ذاتی جامعه نیز باشند و نظریه‌پردازان انسان‌شناس، مناسک را به‌عنوان ابزاری برای تطبیق با ناهماهنگی‌های اجتماعی و رفع آن‌ها نیز در نظر می‌گیرند.

برابر با این نظر، بسیاری از مناسک در واکنش به موقعیت‌هایی پدید می‌آیند که در آن موقعیت‌ها، میان نظم اخلاق همگانی و منافع سوق‌دهنده‌ی گروه‌ها و افراد به رقابت با یکدیگر، تعارض پیدا می‌شود. این نظر با این مشاهدات گوناگون تایید شده است که بسیاری از مناسک، ضمن آن‌که انسجام و همکاری اجتماعی را به نمایش می‌گذارند، دربرگیرنده و نشان‌دهنده‌ی آشکار درگیری و تنازع نیز هستند. (ملکم همیلتون، ۱۳۸۷ ص ۲۲۱)  دورکیم نیز این  واقعیت را مورد تاکید قرار می‌دهد که ادیان هرگز تنها یک موضوع اعتقادی نیستند. همه‌ی ادیان در خود رفتارهای تشریفاتی و شعایری منظم و مرتبی دارند که در محور آن گروهی از مومنان گرد هم می‌آیند. مراسم تشریفات جمعی، باعث می‌شود که احساس همبستگی گروهی تایید و تقویت گردد. تشریفات جمعی، افراد را ازآنچه مربوط به زندگی اجتماعی نا مقدس است دور و به قلمروی وارد می‌کند، که در آن، اعضای گروه خود را در ارتباط با نیروهای عالی‌تر احساس می‌کنند. این نیروهای عالی‌تر، که تاثیرات توتم‌ها، خدا و یا خدایان پنداشته می‌شوند، در حقیقت نشانه نفوذ و تاثیر جمع بر فرد است.

ازنظر دورکیم، تشریفات و شعایر مذهبی، برای ایجاد پیوند میان اعضای گروه یک‌چیزی لازم و ضروری است. به همین دلیل است که نه‌تنها در وضعیت‌های عادی نیایش و پرستش، بلکه در شرایط و بحران‌های گوناگون زندگی (که تغییرات، گذرها و گسل‌های عمده‌ی اجتماعی در آن، تجربه می‌شوند، مانند تولد، ازدواج و یا مرگ نیز)، آن تشریفات و شعایر یافت می‌شوند. معمولا در همه‌ی جوامع، مراسم شعایری و تشریفاتی در این‌گونه گردهمایی‌ها برگزار می‌گردند. دورکیم استدلال می‌کند که تشریفات جمعی درزمانی که مردم مجبور به سازگار شدن با تغییرات عمده در زندگی‌شان هستند همبستگی گروهی را مجددا  تایید می‌کند. مراسم و شعایر تدفین نشان می‌دهد که ارزش‌های گروه پس از درگذشت افراد، نیز زنده می‌ماند، و برای مردم داغ‌دیده وسیله‌ای فراهم می‌کند که با شرایط تغییریافته‌شان سازگار شوند. سوگواری ابراز خود‌به‌خودی اندوه نیست. سوگواری وظیفه‌ای است که توسط گروه تحمیل می‌شود. (آنتونی گیدنز، ۱۳۸۱ ص۵۰۳)  ناگفته پیداست که حرف‌های دورکیم درباره کارکرد تشریفات و شعایر دینی و مناسک آیینی است. بنابراین انتظار این را نباید داشت که پیروان یک کیش و آیین آگاهانه و به‌منظور تامین هدف و یا اهداف یادشده شعایر و تشریفات مذهبی خودش را به انجام رسانند.

در این امر شک و تردیدی نیست که ما شیعیان در متون دینی خود دستور زیاد و تاکید فراوان بر برپایی عزاداری و گرامیداشت از دهه محرم و عاشورا و هم‌چنین توصیه‌های اکید بر زیارت قبر امام حسین، داریم. علمای دینی از بدو تولد یک بچه شیعه تا پیری و آخرین لحظات عمر آن، تلقین از امام حسین و کربلا می‌کنند و این مساله در روح، وجدان و ضمیر ناخودآگاه افراد شیعه نفوذ کرده و شیعیان رویداد عاشورا و هم‌چنین شخصیت امام حسین را به شکل عادی نمی‌بینند بلکه هم شخصیت امام حسین را و هم حادثه کربلا را به شکل اسطوره تقدس یافته می‌بینند و در برابر آن احساسات شدید و خارج از تجزیه‌وتحلیل منطقی و عقلانی دارند. هم‌چنین نیک پیداست که توصیه‌های از امام صادق برای برپایی عزاداری و رفتن به زیارت کربلا واکنشی در برابر حاکمان وقت که می‌خواستند حادثه عاشورا فراموش گردد و امام حسین هم در حافظه تاریخ ماندگار نگردد، بوده است.

ازاین‌رو رویدادهای تاریخی که ناشی از فعل‌وانفعالات سیاسی و اجتماعی است فقط در زمینه و زمانه‌ی تاریخی و اجتماعی خودش قابل‌طرح و فهم و معنادار می‌گردد. به همین دلیل رفتار شیعیان برای برپایی عزاداری و زیارت اربعین در این دوره و زمانه، بی‌معنا و رفتار صرفا مناسکی و مقلدانه و غیرعقلانی جلوه‌گر می‌‌شود. اما برای سازمان دهندگان آن این‌چنین نیست. با توجه به تهدیدات و بروز و ظهور گروه‌های افراطی خلاف باورهای شیعی مثل داعش، وهابیت و… برپایی و گرامیداشت اربعین حسینی واکنش و مانور سیاسی مذهبی در برابر آن‌هاست. هرچند بیشتر زیارت کنندگان از این امر ممکن است آگاهی لازم را نداشته باشند. برپایی مناسک اربعین در سطح جهان اسلام و پیام‌ها و معناهای خاص خود را دارد. این مراسم کلا بی‌فایده و بی‌معنا آن‌طوری که برخی از اصلاح‌گران دینی و روشنفکران سکولار مدنی برداشت دارند نیست. کشورهای که ازنظر امنیتی، اقتصادی، سیاسی نیازهای فوری‌تر و ضروری‌تر از شرکت در مراسم اربعین حسینی را ندارند (که البته در جهان اسلام بسیار محدود و اندک‌اند) شرکت در این همایش و شکوه بخشیدن به این مراسم هیچ عیب و ایرادی ندارد اما این امر نسبت به شیعیان کشور افغانستان و خیلی از کشورهای فقیر دیگر فرق می‌کند. اشکالی که اکثر مصلحان دینی و روشنفکران مدنی دارند همین درک نکردن نیازهای فوری، ضرورت‌ها و اولویت‌های اجتماعی و تاریخی است. این اشکال وارد است که ما مردم به‌جای هزینه کردن جهت برطرف نمودن نیازهای فوری و سیر نمودن شکم‌های گرسنگان فقیر و بی‌نوا و دستگیری بیوه‌زنان آسیب‌دیده از جنگ و هزاران نیازهای فوری‌تر و ضروری‌تر دیگر از شرکت در مانور اربعین داریم و قطعا و یقینا ثواب و پاداش کمک به کودکان بی‌سرپرست و فقیران جامعه و حتی نیازمندی‌های اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و دفاعی و… از پاداش و ثواب رفتن به کربلا بهتر و بیشتر است، چرا شرایط و اقتضاات فوری خود را درک نکرده و به شکل بسیار گسترده به مراسمی شرکت می‌کنیم که در این دوره و زمان کم‌وبیش موضوعیت خود را ازدست‌داده و نیازهای فوری و حیاتی به‌حساب نمی‌آید؟!

در پاسخ به این پرسش چنانچه اشاره رفت، یکی از دلایل آن بعد آیینی و مناسکی مساله عاشورا و اربعین حسینی است که از بدو زایش تا پایان زندگی از حسین می‌شنویم و برایش گریه می‌کنیم و هزاران نوع ثواب و پاداش برای گریه و تباکی و زیارت و … از مبلغین مذهبی می‌شنویم و تمام وجدان و ضمیر خودآگاه و نا‌خودآگاه ما مملو و لبریز از شور حسین و کربلا و اسرای کربلا و شام و … می‌شود. بدین لحاظ بدون اختیار و محاسبه عقلانی و سبک و سنگین کردن اقدام به برپایی عزاداری دهه اول محرم و هم‌چنین در این اواخر در اربعین به زیارت مرقد امام حسین می‌شتابیم. مبلغین مذهبی در این زمینه راه افراط پیموده و برای گرمی بازار خود هزاران نوع دروغ و روایت‌هایی را جعل کرده به خورد مردم داده‌اند. به‌عنوان نمونه برای بازگشت اسرا از شام به کربلا آن‌قدر گفته‌شده که این امر به باور عمومی تبدیل گشته و به‌جز پژوهشگران، سایر مردم بر دروغ بودن آن آگاهی ندارند. اکثر پژوهشگران ازجمله استاد مطهری این‌که اسرا از شام به کربلا آمده باشد را قبول ندارند.

خوب است که بیانات استاد مطهری در این رابطه را مرور نماییم: «اربعین مى‏رسد، همه مردم این روضه را گوش مى‏کنند که اسرا از شام که برمى‏گشتند، آمدند به کربلا و در آنجا با جابر ملاقات کردند، امام زین‌العابدین با جابر ملاقات کرد، درصورتی‌که این مطلب جز در کتاب لهوف که آن‌هم خود سید بن طاووس در کتاب‌های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تایید نکرده است، در هیچ کتابى نیست و هیچ دلیل عقلى هم قبول نمى‏کند. ولى مگر مى‏شود این را از مردم گرفت. در اربعین تنها موضوعى که مطرح است موضوع زیارت امام حسین است چون اولین زایرش جابر بوده است و در این روز زیارت امام حسین سنت شده است. اربعین‏ جز موضوع زیارت امام حسین هیچ‌چیز دیگرى ندارد، موضوع تجدید عزاى اهل‌بیت نیست، موضوع آمدن اهل‌بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه از خود شام جدا مى‏شود. آمدن اسرا به کربلا در اربعین و اینکه به دوراهی عراق و مدینه رسیدند، از «نعمان بن بشیر» خواستند که آن‌ها را به کربلا ببرد؛ و اینکه آنچه در اربعین حقیقت دارد زیارت جابر است و عطیّه عوفى. اما عبور اسرا از کربلا و ملاقات امام سجاد با جابر افسانه است.» (مجموعه‌ ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۷، ص: ۷۸-۷۹- ۵۸۵)

مبلغین مذهبی آن‌قدر مبالغه در رابطه به یک رخداد سیاسی‌- تاریخی کرده‌اند که از ابعاد دیگر دین که ضروری‌تر و فوری‌تر از این رویداد است غافل شده‌اند. دین بر تعاون و همکاری با برادران ایمانی دعوت می‌کند و رسالت دین گریه‌ی بر حسین ذکر نشده بلکه قیام به قسط و عدل اعلان گردیده است اما از سوی مبلغین و شیعیان مساله عاشورا و زیارت اربعین مانند یک کاریکاتور برجسته گشته و دستورات واجبی دین مغفول و یک امر مستحبی جای واجب را گرفته است. قرآن کریم به‌صراحت دستور به «تَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» می‌دهد و احادیث نبوی نیز تاکیدات زیاد بر تعاون و همیاری و دستگیری از همدیگر کرده است اما شیعیان متاسفانه بر اساس یک واکنش عاطفی نسبت به رویداد جان‌خراش عاشورا آن را چنان فربه کرده که ابعاد دیگر دین را کمرنگ کرده و یا اصلا به فراموشی سپرده‌اند.

یکى از ارزش‌های مسلم و قطعی که اسلام  صد درصد آن را تایید و تاکید مى‏کند و واقعا ارزش انسانى است، خدمتگزارِ خلق خدا بودن است. قرآن کریم در زمینه تعاون و کمک دادن و خدمت کردن به‏ یکدیگر مى‏فرماید: لَیْسَ الْبِرَّ انْ تُوَلّوا وُجوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْاخِرِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ و اتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السّائِلینَ وَ فِى الرِّقابِ. (بقره ۱۷۷) نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به‌سوی مشرق و(یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه‌وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى(و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‏اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سایلان و بردگان، انفاق مى‏کند؛ نماز را برپا مى‏دارد و زکات را مى‏پردازد؛ و(همچنین) کسانى که به عهد خود-به هنگامی‌که عهد بستند-وفا مى‏کنند؛ و در برابر محرومیت‌ها و بیماری‌ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى‏دهند؛ این‌ها کسانى هستند که راست مى‏گویند؛ و(گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و این‌ها هستند پرهیزکاران!

در این زمینه پیغمبر اکرم نیز تاکید زیاد فرموده است.در احادیثی که از آن حضرت و ایمه (ع) نقل و در تمام منابع معتبر شیعه، آمده تاکید زیاد بر تعاون و همکاری با خلق خدا و دستگیری از ضعیفان و مستمندان است. ازجمله در این حدیث معروف و مشهور چنین آمده است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ (الکافی ج: ۲ ص: ۱۶۴) هر کس شب را به صبح رساند بى‏آنکه نگران امور مسلمانان باشد مسلمان نیست. و نیز حدیثی دیگری با این بیان و لحن نقل‌شده که پیامبر (ص) فرمود: مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ. قَالَ وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْیَهٍ یَبِیتُ وَ فِیهِمْ جَائِعٌ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ (الکافی ج: ۲ ص: ۶۶۹) کسى که شب را سیر بگذراند و همسایه او گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است. نیز فرمود: خدا در روز قیامت به مردم آبادی‌ای (شهر یا روستایى)، که در آن‌کسی شب را گرسنه به‌روز رسانده باشد، نگاه نمى‏کند.

یا این حدیث که از پیامبر اکرم پرسیده شده است: یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَ فِی الْمَالِ حَقٌّ سِوَى الزَّکَاهِ قَالَ نَعَمْ بِرُّ الرَّحِمِ إِذَا أَدْبَرَتْ وَ صِلَهُ الْجَارِ الْمُسْلِمِ فَمَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَاناً [شَبْعَانَ‏] وَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ ثُمَّ قَالَ مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ ع یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ. (بحارالانوار ج: ۷۱ ص: ۹۵ و الأمالی‏للطوسی ص: ۵۲ و الحیاه ترجمه احمد آرام، ج‏۱، ص: ۴۱۶) اى پیامبر خدا آیا در مال جز زکات حقى هست؟ گفت: آرى، نیکى کردن به خویشاوندى که از تو روگردان شود، و رسیدگى به همسایه مسلمان. هر کس سیر بخوابد درحالی‌که همسایه‏اش گرسنه است، به من ایمان نیاورده است؛ آنگاه گفت: جبرییل چندان درباره همسایه به من سفارش کرد که گمان کردم ارث مى‏برد.

آیات و روایاتی که مویید این مضمون باشد الی ماشاالله زیادند و این‌ها برای نمونه یادآوری گردید. با توجه به آنچه گفته آمد هر مسلمان و شیعه‌ای از خود باید پرسان کند که چرا واجبات را ترک و به یک سنت این‌همه محکم چسبیده‌اند؟ وقتی برخی از دلسوزان روی این رفتار اشکال و ایرادی می‌گیرند یا با اتهام مخالفت با دین مواجه می‌گردند و یا اسراف‌های رایج در جامعه از قبیل مصارف بالای عروسی، مهمانی‌‌ها و هزینه‌های سیروسفر سیاحتی را بهانه قرار می‌دهند و می‌گویند که چرا سر آن موضوعات اشکال نمی‌کنید. درحالی‌که اولا مقایسه این دو موضع درست نیست و این دو پدیده از دو مقوله است. دوما با فرض درست بودن مقایسه، این کارها را نیز روشنفکران و دلسوزان جامعه انتقاد کرده و می‌کنند.

جا دارد که در همین ختم کلام خاطره‌ای را (که برای نتیجه‌گیری از بحث مفید و خود نتیجه بحث است) خدمت خوانندگان محترم نقل کنم. در زمانی که زمزمه ظهور داعش در افغانستان قوت گرفته بود، ناامنی‌ها و راه‌گیری‌ها و گروگان‌گیری‌های مسافران بی‌گناه از مردم هزاره فزونی یافته بود یکی از دوستان جلسه‌ی را برای چاره‌اندیشی در منزل خود ترتیب داده و تعداد زیادی از دوستانی که احساس می‌شد اهل حرف و طرح باشند را دعوت کرده بود که متاسفانه تعداد اندکی در آن جلسه شرکت کرده بودند. اتفاقا من هم در آن جلسه حضور به هم رسانده بودم. سخن‌های زیادی ردوبدل و بحث‌های پراکنده و گوناگونی مطرح گردید. یکی از پیشنهاد‌ها جمع‌آوری کمک از مهاجرین و خرید اسلحه و استخدام نیروهای جنگی برای دفاع بود.

من در آن جلسه گفتم که متاسفانه یکی از مشکلات ما مردم هزاره این است که دچار فقر مالی هستیم و وضع عموم مردم خوب نیست و تجار و سرمایه‌دار عمده هم نداریم، یکی از آن میان که پزشک داروساز بود جواب گفت که ما مردم هزاره قبل از این‌که فقر مالی داشته باشیم فقر فرهنگی داریم، گفتم چطور؟! جواب داد و گفت شما محاسبه کنید که الان بر اساس گزارش‌های غیررسمی ۱۲۰ هزار نفر برای زیارت اربعین ثبت‌نام کرده و می‌خواهند بروند کربلا.  اگر هزینه هر نفر را یک‌میلیون تومان (که آن زمان تومان ارزشش نسبت به امروز خیلی بالابود) در نظر بگیریم، و پول یک میل کلاشینکوف را ۳۰ هزار تومان در نظر بگیریم، با ضرب و تقسیمی که انجام داد گفت پول ۲۰ هزار میل کلاشینکوف را در راه کربلا مصرف می‌کنیم! آیا این امر ناشی از فقر مالی است یا فقر فرهنگی؟! وی ادامه داد و گفت مردمی که نداند که در چه وضعیتی به سر می‌برند و ناموس و سرزمین و… را خطر داعش و سایر شبکه‌های تروریستی تهدید می‌کنند و این مردم دغدغه دفاع و چاره‌جویی نداشته و در فکر زیارت کربلا (که نهایت یک امر مستحبی است) باشند این امر حاکی از ضعف فرهنگی آن مردم نیست؟ ما مردم پول داریم اما شعور استفاده آن را نداریم که در کجا و در چه زمینه استفاده نماییم. گفتم داکتر صاحب فرمایشات شما کاملا درست و با شما موافق هستم. خداوند به ما شعور اجتماعی، وجدان بیدار انسانی و شرافت و سطح بالای فرهنگی عنایت کند.

  یادداشت‌ها

۱-‌ ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی نشر ثالث چاپ اول ۱۳۸۷ تهران

۲-‌‌ مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى  ج‏۱۷ – ۷۸

۳-‌ آنتونی گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری نشر نی چاپ هفتم ۱۳۸۱ تهران

۴- کافی ج ۲

۵- بحارالانوار ج: ۷۱

۶- الامالی ‏للطوسی

۷- الحیاه ترجمه احمد آرام، ج ‏۱

امتیاز:
(0) (0)
اشتراک گذاری:
مطالب مرتبط
دیدگاه شما