کد مطلب : 3189
چهارشنبه ۳۰ جوزا ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۲
68838
فاقددیدگاه
دکتر عبدالخالق فصیحی

هزاره‌ها و نیم درصد سهم از صندلی قدرت!

images784
«حال نباید گناه جایگاه نیم درصدی در قدرت را تنها بر گردن عامل بیرونی تعصب انداخت، بل این جایگاه در اصل محصول هزاران در هزار مشکل درونی خود هزاره‌ها است. به‌هرحال، واقعیت این است که هزاره‌ها اکنون روی نیم درصد صندلی قدرت هم ننشسته‌اند، بل نیم درصد پشت میز خدمت‌ قرارگرفته‌اند. ازاین‌رو، اشتباه است که هزاره‌ها ارتقای این نیم درصدی را از مجرایی سازوکار عدالت و برابری، مکانیسم‌های حقوق بشری و دادخواست از منابع بین‌المللی مطالبه کنند. بیچارگی هزاره حکم می‌کند که قبل از هر چیز باید به شناسایی مشکلات خود پرداخته و سپس گناه عوامل بیچاره کننده را بر گردن دیگران بیندازند.»

هزاره‌ها دیرزمانی است که پیشگام طرح‌های انسانی از قبیل برابری، برادری، عدالت، امنیت و نبود تبعیض در افغانستان بوده و در مقاطع مختلف این ایده را صادقانه در جهت پیشرفت افغانستان نشان داده‌اند. ایده فدرال، تاکید بر مشارکت عادلانه همه‌ی اقوام در اصل قدرت، دعوت اقلیت‌ها از حاشیه به مرکز، رسمیت یافتن مذاهب و زبان‌ها، و انعطاف‌پذیری در مقابل مصالح ملی به جای منافع قومی، همه از نشانه‌های حسن نیت و صداقت هزاره‌ها برای رسیدن به یک وفاق ملی بوده است.

اما زمان مشخص کرد که حتی صداقت هم برای هزاره‌ها بی هزینه نبوده و در عوض جایگاه آن‌ها را به نیم درصد سهم از قدرت کاهش داده است. حال پرسش این است که چرا هزاره‌ها در قامت صداقت هم بالاتر از نیم درصد جای در قدرت ندارند؟ آنچه از واکنش‌های تحلیل‌گران سیاسی و نیز کاربران فضای مجازی به دست می‌آید این است که بزرگ‌ترین و اساسی‌ترین دلیل کاهش تدریجی سهم هزاره‌ها به نیم درصد از قدرت و شاید هم روزی به هیچ درصد، تعصب قومی علیه مردم هزاره است. ولی واقعا جایگاه نیم درصدی هزاره‌ها در قدرت ناشی از تک عاملی تعصب است؟ آیا این سهم نیم درصدی به میزان تغییر مثبت و منفی درجه تعصب دیگران علیه هزاره‌ها بستگی دارد؟

در یک نگاه واقع‌بینانه و البته جزوی باید گفت که حقیقت همین است. چون تعصب قومی علیه هزاره‌ها در افغانستان بیش از آن درجه‌ای است که ممکن است در هر جامعه‌ای علیه اقلیت‌های مذهبی یا قومی وجود داشته باشد. پس وجود تعصب و تاثیرگذاری مخرب آن امر انکارناپذیر است، ولی سوال این است که این تب تعصب قومی را چگونه و با چه مکانیسمی پایین آورد؟ دادخواهی از مجاری پذیرفته‌شده بین‌المللی‌ای مانند سازمان‌های حقوق بشری، دموکراسی و حقوق زنان، هرگز نمی‌توانند سازوکارهای چالش‌برانگیز برای پایین آوردن تب تعصب به‌حساب آیند. چون اقدامات ضد بشری حکومت قبیله علیه هزاره‌ها، آن‌هم در حضور مدافعان حقوق بشر و دموکراسی در دوره بیست‌ساله جمهوریت، آشکارا فهماند که راه‌کارهای مدنی حتی برنمود‌های بین‌المللی آن‌هم نمی‌تواند بر تعصب قومی غلبه کند. جاده‌های رنگین از خون مدنیت در غرب کابل و سایر مناطق، دلیل روشن عدم کارایی رویکرد صرفا مدنی به سیاست افغانستان است.

آموزش‌های مدنی و سکولار سازی جامعه، نیز راه کارهای‌اند که جهان در بسیاری از موارد برای کنترل تعصب استفاده کرده‌اند. اما مجریان جهانی دموکراسی در دوره بیست‌ساله جمهوریت به‌یقین فهمیدند که پایین آوردن حرارت تعصب از چنین مجرای در افغانستان خاصیت نداشته و ناکام است. جهان به‌طور دقیق درک کرده است که طبیعت غیر منعطف قوم حاکم مقاوم‌تر از آن است که توسط آموزه‌های مدنی انعطاف بپذیرد. با دقت در انتولوژی قومی درمی‌یابیم که شاخص‌ترین افراد پرورش‌یافته در متن مدنیت مدرن، مانند خلیل زاد در قلب نیویورک، متعصب‌تر از یک اوغان بومی ظاهر می‌گردد. ولی سهم نیم درصدی نشان داد که هزاره‌ها هیچ شناختی از انتولوژی قومی نداشته و کاملا در باتلاق این جهل مرکب گیر افتاده‌اند. ازاین‌رو، به جد می‌توان گفت که آنچه هزاره‌ها را از کاخ بیست درصد سهم در قدرت به خاک نیم درصد نشانده‌ است، همین عدم شناخت از مشکلات خود در کنار بی‌توجهی به طبیعت تعصب قومی است.

سوژه‌های مانند خودخواهی، سمت گرایی، وابستگی حزبی، خیانت سران، بن‌بست فکری، نبود یک محور دلسوز و…، ازجمله مهم‌ترین مشکلات داخلی‌اند که ذهن هزاره را از شناخت مساله داخلی و عوامل فلج‌کننده بیرونی عاجز ساخته است. حال نباید گناه جایگاه نیم درصدی در قدرت را تنها بر گردن عامل بیرونی تعصب انداخت، بل این جایگاه در اصل محصول هزاران در هزار مشکل درونی خود هزاره‌ها است. به‌هرحال، واقعیت این است که هزاره‌ها اکنون روی نیم درصد صندلی قدرت هم ننشسته‌اند، بل نیم درصد پشت میز خدمت‌ قرارگرفته‌اند. ازاین‌رو، اشتباه است که هزاره‌ها ارتقای این نیم درصدی را از مجرایی سازوکار عدالت و برابری، مکانیسم‌های حقوق بشری و دادخواست از منابع بین‌المللی مطالبه کنند. بیچارگی هزاره حکم می‌کند که قبل از هر چیز باید به شناسایی مشکلات خود پرداخته و سپس گناه عوامل بیچاره کننده را بر گردن دیگران بیندازند.

امتیاز:
(0) (0)
اشتراک گذاری:
مطالب مرتبط
دیدگاه شما