رنج بیامان، انتظار بیپایانِ مهاجرین افغانی در اندونزی

مهاجرت همیشه در تاریخ بشریت وجود داشته و در عصر حاضر نیز به یکی از مسایل مهم و درخور توجه در حوزه جامعهشناسی، فرهنگ و تمدن و روابط بینالملل تبدیلشده و ازنظر کمی و کیفی و تنوع اشکال روبه افزایش است. مهاجرت و پناهندگی بهصورت یکی از ویژگیهای شاخص و اجتنابناپذیر حیات بینالمللی بوده و است. انسانهای زیادی به علل گوناگون موطن اصلی خود را ترک گفته و در جستجوی زندگی بهتر و آرامتر راهی سرزمینهای دیگر شدهاند. در عصر حاضر در گسترهی خاورمیانه وجود جنگ و بحران در کشورهای همچون افغانستان، عراق، سوریه، فلسطین و کشورهای آفریقایی موجب ورود خیلی عظیم آوارگان از این کشورها گردیده است.
با ادامهی چندین دهه بحران و جنگهای داخلی در افغانستان و اوضاع نابسامان اقتصادی در این کشور سیلی عظیمی از مهاجرین را به خارج از افغانستان سرازیر نموده است. پدیده آوارگی که زمانی پدیدهی موقت تلقی میشد امروز یک امر مزمن و یک معضل منطقهی تبدیلشده است. افغانستان با چندین دهه جنگ و برادرکشی به بهانههای مختلف چه در قالب تصفیهحسابهای داخلی و چه به اثر تجاوز دیگران بیش از یکمیلیون کشته، چندین میلیون معلول و مجروح، مهاجرت افغانستانیها نیز در پی همین بحرانهای اجتماعی و سیاسی است که امروزه بیش از ۵ میلیون آواره را به خود اختصاص داده است. و به دلایل مختلف به کشورهای همسایه و دیگر کشورها ازجمله کشور اندونزی و رسیدن به کشور استرالیا حضور دارند.
چند دههیی است که افغانها به دلیل مشکلات زیاد زندگی و اجباری قصد مهاجرت غیرقانونی بهقصد پناهندگی در کشورهای دیگری را ازجمله کشور استرالیا را داشتند. مهاجرین که مسیر کشور استرالیا را از کشور اندونزی میپیمودند و آبهایی اقیانوس نیز به قتلگاه مسافران غیرقانونی استرالیا تبدیلشده بود سالانه هزاران مهاجر از افغانستان سعی میکردند خود را از طریق دریا با قایقها به استرالیا برسانند. سفری که هزاران قربانی از مردم ما گرفته و خانوادههای زیادی را در افغانستان عزادار نموده و این سفر برای خیلیها نیمهتمام مانده است.
البته در زمان خودش کشور اندونزی در میان پناهجویان به دروازه خوشبختی معروف بود، حالا به برزخ و جهنم هزاران پناهجوی بیپناه ازجمله افغانها تبدیلشده است. پناهجویانی از افغانستان که از ادامه جنگ، ناامنی، تبعیض و خشونتهای لجامگسیخته در کشور، راهی دیار غربت شدهاند. این پناهجویان که از خون و خشونت به تنگ آمدهاند؛ مجبور شدند راههای پرخوف و خطری را در پیشگرفته و خوشبختی خویش را هزاران کیلومتر دورتر از دیار خود و در رویایی رسیدن به استرالیا جان و مالشان را قمار کردند و از راه اندونزی میخواستند خود را به استرالیا برسانند. ولی با سخت شدن سیاستهای مهاجرتی استرالیا و مسدود شدن راه دریا، راه رسیدن به این کشور با قایقهای غیرقانونی بهکلی مسدود شده است.
در حال حاضر هزاران پناهجو از افغانستان در اندونزی به سر میبرند. در اندونزی بازداشتگاه موقتی پناهجویان وجود دارد که حالا مملو از مهمانانی ناخوانده است پناهجویانی که بهطور غیرقانونی به اندونزی آمده و میآیند از بازداشتگاهها سر درمیآورند. با سخت شدن سیاستهای استرالیا اکثر پناهجویان ناچارا از طریق کمیساریای عالی پناهندگان درخواست پناهندگی نموده و برای اقامت و اسکان مجدد به کشور سوم سالها را باید انتظار بکشند. خیلیها از سال ۲۰۱۱ تاکنون بیش از دو الی چهار سال است که در بازداشتگاهها به سر میبرند. اندونیزیا کنوانسیون بینالمللی را در مورد پناهندگان امضا ننموده است. ازاینرو برای کسانی که بدون اسناد داخل خاک اندونیزیا میگردند، پناهندگی نمیدهد. این پناهندگان در اندونیزیا گیر ماندهاند، و منتظر هستند که آیا کشور سوم و دیگری برایشان پناه خواهند داد یا خیر؟
رسیدگی به پرونده این پناهجویان طولانی و زندگی در این بازداشتگاهها سخت است. دهها و صدها نفر باهم در سالنی مشترک روی زمین و با حداقل امکانات زندگی میکنند، میخورند و میخوابند. اینجا همه چشمها به استرالیا دوختهشده بود که با سختتر شدن قوانین کشور استرالیا و پذیرش نکردن از کشور اندونزی، اکثر مهاجرین افغانی به سرنوشت نامعلومی مواجهاند که درنهایت، نه به ساحل امن و نه به آرامش رسیده است، بلکه سرنوشتشان به نمایش غمباری مبدل شده است. پناهجویان تا روشن شدن تکلیفشان در سازمان ملل و روشن شدن مساله پناهندگیشان و اسکان مجدد آنان به کشور سومی از طریق سازمان ملل، باید سالها را در این بازداشتگاهها یا در بیرون از زندان بمانند.
دولت اندونزی هم میگوید این کشور به عضویت کنوانسیون جهانی پناهجویی درنیامده است، ولی از سر انساندوستی درهای این بازداشتگاهها را باز نگهداشته و به پناهجویان پناه داده است. عدهی که به سازمان ملل هم رو آوردهاند و درخواست پناهندگی کردهاند انتظاری طولانی و سخت، در کشوری که پناهجویان از حق کار کردن، آموزش و بهداشت و حق تحصیل و حتی کوچکترین حقوق انسانی محروماند، طبق قوانین دولت اندونزی، پناه جویان حق و اجازه کار در این کشور را ندارند، پناهجویانی که مجبورند سالها بار گران مخارج زندگی خودشان و خانوادهشان را بهتنهایی بردوش بکشند. وضعیت بهداشت در این زندانها و بیرون از زندانها که مهاجرین در آن زندگی میکنند نیز بهشدت نگرانکننده است در این زندانها تعداد زیادی از زنان همراه با کودکانشان و نوجوانان و جوانان پناهجوی افغانستانی زندانی هستند.
اگر مهاجرین در بعضی کمپها دست به اعتصاب میزنند مسوولین زندان از دادن آب آشامیدنی سالم و غذا به آنان خودداری میکند. و وقتی آنان نسبت به این امر اعتراض بکنند، بهشدت مورد لت و کوب قرار میگیرند. وضعیت بازداشتگاهها و کمپها بدتر از زندانهای جنایی است بسیاری از این مهاجرین که روزی چند نوع دارو هم مصرف میکنند هفته یکبار بیشتر اجازه هوایی آزاد بیرون از زندان یا هواخوری را ندارند، بدون اینکه مرتکب کدام جرمی شده باشند.
متاسفانه سفارت افغانستان در اندونیزیا برای رسیدگی به مشکلات مهاجران افغانی تا حالا هیچگونه نقش و همکاری و اقداماتی کافی جهت مشکل مهاجران نداشته و حتی از وضعیت شهروندانش اطلاعی ندارد، بلکه گفته میشود در بعضی مسایل مشکل بسیار فجیعتر و پیچیدهتر از این صحبتها است، اگر مهاجر میخواهد خودش را دیپورت بکند، اگر پول پرداخت بکند کارهایش تقریبا در ظرف یک ماه انجام میشود، اما اگر پول پرداخت نکند ماهها باید منتظر بمانند تا به افغانستان دیپورت شود. و مسوولان سفارت هیچ توجهی به وضعیت مهاجرین ندارند. وزارت خارجه افغانستان و وزارت مهاجرین افغانستان در قبال پناهجویان و پناهندگان اندونیزیا هیچ اطلاعی نداشته است؛ سوال اینجا است آیا میشود در مورد سرنوشت چندین هزار پناهجوی افغانی که در اندونیزیا بلاتکلیف و بدون سرنوشت است بیتفاوت بود؟ آیا نمایندگان پارلمان و مجلس سنا هیچ اطلاعی در این زمینه ندارند؟ آیا نمایندگان و وزارت مهاجرین هیچگاهی اخبار وضعیت اسفبار پناهجویان اندونیزیا را دنبال نمیکنند؟
آنچه روشن است اینکه نه مسوولان دولتی و نه نمایندگان پارلمان افغانستان، هیچکدام احساس مسوولیتی در برابر شهروندان کشورشان نداشته و ندارند و متاسفانه اکنون در تمامکارها بیتفاوتی و در بسیاری از موارد ارایه اطلاعات و معلومات نادرست سرلوحهی کاری مسوولان دولتی افغانستان شده است.
کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان یا “UHCR” یکی از آژانسهای سازمان ملل متحد است. این سازمان برای محافظت و حمایت از پناهجویان و پناهندگان و یاریرساندن آنان در بازگشت به سرزمینهای اصلیشان و اسکان مجدد آنان تاسیسشده و بر اساس لایحه، این سازمان محافظت و رفع مشکلات پناهندگان در سراسر جهان را به عهده دارد. هدف اصلی ایجاد این سازمان، حراست از حقوق و سلامتی پناهجویان و پناهندگان است. این سازمان وظیفه دارد تا از احترام به حقوق پناهجویان توسط کشورهای میزبان و سلامت آنها در سراسر جهان اطمینان حاصل کند. اما در کشور اندونیزیا وظیفه این سازمان مغایر تمام هنجارها و قوانین بینالمللی بوده است. پناهجویان از حق کار کردن، آموزش و بهداشت و حق تحصیل و حتی کوچکترین حقوق انسانی در اندونیزیا محروماند. پناهجویان که در بیرون از کمپها زندگی میکنند سرگرداناند و هیچ کمکی از سوی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان یا دولت اندونیزیا و یا سازمانهای حقوق بشری دریافت نمیکنند. پناهجویانی که توسط این سازمان بهعنوان پناهنده هم شناختهشده است نیز در شرایط حاضر در حالت بلاتکلیفی قرار دارند و هیچ راهحلی توسط این سازمان ارایه نشده است.
مهاجرین افغانی با بدترین شیوه و خطرناکترین سفر زندگی خودشان را طی نموده و به یک کشور امن مثل اندونزی رسیدهاند و تمام دارایشان را هم در مسیر یک سفر نامعلوم به مصرف رسانیدهاند و حتی با مرگ دستوپنجه نرم نموده در یک کشور رسیدهاند که در آنجا نسبتا از خطر جانی دور شده اما در حقیقت مهاجران با رسیدن به کشوری مثل اندونزی به پایان مشکلات نرسیده، بلکه اندکی از مشکلاتشان کم شده، اما با مشکلات دیگری از قبیل افسردگی و بیماریهای دیگری روبرو شده و با آن مبارزه و دستوپنجه نرم میکنند. اکثر پناهندگان اولین چیزی را که در این بازداشتگاهها از دست میدهند، سلامتی روحی- روانی و جسمیشان است.
تعدادی از پناهندگان در درون کمپها و بیرون از کمپها به علت بیسرنوشت بودن کارشان، سلامت روانیشان را ازدستدادهاند. فشارهای روانی و افسردگی این پروسه طولانی، از دست دادن زمان و پول ، در نهایت همهی این موضوعات همه باهم در فرستادن پناهندگان در اندونیزیا به حالت درونگرایی و افسردگی تبدیلشده است. بحران درونگرایی و افسردگی مهاجرین تبدیل به اساسیترین بحرانی شده که فعلا مهاجرین افغانی در اندونیزیا با آن مواجهاند. بی سرنوشتی و طولانی بودن روند کار مهاجرین عواملی است که مهاجرین را از پا درآورده است.
این مساله نهتنها عدهی را دچار مشکلات روحی روانی نموده بلکه عامل عمدهی در افسردگی و خودکشیها شده است. بسیاری از مهاجرین به دلیل مایوس بودن و نامعلوم بودن نتیجه کارشان، آنچه در این اواخر در اندونیزیا شاهد آن بودیم تعدادی از مهاجرین دست به خودکشی زده و خود را حلقه آویز نموده است و همچنین شاهد حملات قلبی و درمجموع مرگهای نا به هنگام در میان مهاجرین افغانی مقیم اندونیزیا هستیم. بعد از خودکشی و مرگ نابهنگام حمل هرکدام از این جنازهها عموما ۸ هزار دلار تا ۱۰ هزار دلار برای هر نفر هزینهدارند. اغلب بازماندگان خانوادههای مهاجرین توان پرداخت این مبالغ را ندارند. تا این مبلغ را بهصورت نقد پرداخت کنند تا این جنازهها حمل و به کشورش برگردانده شود. حمل هر یک جنازه نیازمند فرایند عظیمی از مواد شیمیایی، تابوت، پرواز، اقدامات گمرکی، دیپلماتیک و … است. این مجموعه حوادثی است که ما امروز در کشور اندونزی با آن مواجهیم.
سلام اسم من ذبیح الله هست. برادرم در ماه رمضان سال ۲۰۱۱ از جاکردتا حرکت کرده بود طرف استرالیاه آخرین تماس درزمان با ما داشت که میان کشتی بود. و گفت طرف استرالیاه حرکت میکند. من فامیلی دیگر از ان خبر نداریم. لطفا اگر کسی را نشناسید که در استرالیاه سال های ۲۰۱۱ در ماه رمضان رسیده باشد شاید سرنخ پیدا شود. قوحاق بر میگوید زندانی است اما ۱۰ خیلی است برای زندانی بودن تا هنوز تماس نگرفته. اگر کسی در ان زمان رسیده باشد شاید خبر داشته باشد. اسم برادرم محمد یاسین از غزنی و مردم قرباغ منطقه تمکی و ده ما نامش ده راضی است. لطفا اگر کسی را میشناسید خبرم کنید. کمکم کند تا برادم پیدا کنم.
سلام ما یک افغان هستم در ایران هستم لطفاً ما را کمک کنید لطفاً