عاشورای حسینی؛ یا گریستن بر عقدههای تاریخی؟!

محرم امسال و عاشورای این روز با شرایط خاص کرونایی که دامنگیر جهان گردیده است همراه هست. تجلیلگران از عاشورا و برپادارندگان مراسم عزاداری و سوگواران ماه محرم را با دشواریهای زیاد و نگرانیها و دلهرههای هراسناک مواجه ساخته و این فرصتی مناسبتی که هرساله در اختیار داشتند تا عقدهای متراکم تاریخی و سرخوردگیهای شخصی، زخمهای اجتماعی و درد و رنجهای اقتصادی و… را با زبان محرم و عاشورا بگریند و بیرون بریزند و سنگینی عقدههای روانی و شکستهای تاریخی و حقارتهای تحمیلی را با گریه بر حسین و بر سر و سینه زدن و قمهزدنها و جراحت وارد کردنها بر بدن خود کم کنند و ناخودآگاه بیچارگی، درماندگی، بیعرضگی، و استیصال خویش را به نمایش گذاشته و بهنوعی خودفریبی متوسل شده و روح آزرده و خسته از ناملایمات روزگار را تسکین دهند، تا حدودی از دست بدهند.
روانشناسی جمعی مردم هزاره نشان میدهد که یکی از جلوههای محرم و عاشورا همذاتپنداری خود با حسین و زینب و شهدای کربلا و شخصیتهای حاضر درصحنه عاشورا و حادثه هولناک دشت نینوا است. مردم هزاره هم در زندگی روزمرهشان با توهینها، تحقیرها، تبعیضها، کشتارها، گلو بریدنها و فاجعههای جانسوز و طاقتفرسایی مبتلا هستند. ازاینرو حادثه عاشورا و ماه محرم، این مردم را با خاطره تاریخی و سرنوشت اجتماعی و وضعیت انسانیشان روبهرو میکند و زمینه موجه و مشروع گریستن بر خویش و نمایش روان جمعی و پریشانحالی اجتماعی و حقارتهای انسانیشان را فراهم میکند. ضمن عرض تسلیت عاشورای حسینی به باورمندان و پیروان واقعی آن حضرت، قسمتی از متن مرحوم دکتر شریعتی از «کتاب حسین وارث آدم» را که احساس میکنم زبان حال و بازگوکننده دردها، رنجها، و روایتگر خوب وضعیت روحی و روان جمعی مردم ما نسبت به کنش مذهبی و برپایی مراسم عاشورایی است را برای خوانندگان عزیز تقدیم میکنم.
«در زندگی تودهی مردم ما، که زندگیاش تودهای انباشته از عقدهها و رنجهای و جراحتها است و آرزوهای مرده و امیدهای به باد رفته و خواستنهای سرکوفته و عشقهای بیسرانجام و خشمهای فروخورده، و همه نبایستن و نخواستن و نتوانستن و نگذاشتن و نشدن و نرفتن و نه، و نه، و نه! عاشورا زانوی مهربان سرنهادن و دامن محرم گریستن نیز هست و در این فاجعهی هولناک بشری، هرکسی فاجعهی خویش را نیز مینالد و دلهای که، در این روزگار، نه حق انتخاب، که حق احساس، و چشمهایی که نه نگاه، که حق اشک، و حلقومهایی که نه فریاد، که حق ناله نیز ندارند، از این عاشورا است که حقهای ازدسترفته خویش را، هرساله، میستانند و نیز، غرورهای مجروحی که به نالیدن محتاجاند، اما شرم دارند، و تحمیل لبخند بر لبهای که در پس آن، ضجهها پنهان است، و تحمیل آرامش بر چهرههایی که طغیانها را در خویش کتمان میکنند، آنان را (شهیدی ساخته است که بر روی زمین گام برمیدارد) و به هر جا که میگریزد کربلا است، و هر ماهی که بر او میرسد محرم، و هرروزی که بر او میگذرد عاشورا ….» .