«ریکا» و «سام» برای افغانستان؛ گامی در فراسوی توسعه!
افغانستان در تاریخ ۱۱ و ۱۲ سنبله ۱۳۹۴ میزبان دو نشست مهم بینالمللی «ریکا» و «سام» برای افغانستان بود. اهمیت برگزاری این نشستها برای کشور ما در شرایط جنگ و ناامنی و دوران انتقال مسوولیتهای امنیتی به نیروهای ملی، بسیار زیاد است. بهخصوص که دولت وحدت ملی، در ۱۱ ماه که سکاندار قدرت سیاسی میباشد، برگزاری چنین نشستی در سطح ملی و بینالمللی، برای آن اهمیت مضاعف داشته و موفقیت محسوب میشود. واقعیت این است که افغانستان کشوری بسیار فقیر و به لحاظ شاخصهای اجتماعی و اقتصادی در سطح بسیار پایینی قرار دارد.
ازاینروی، برای نجات کشور و بیرون رفت از بحران اقتصادی، بهاضافه مشارکت در طرحهای کلان اقتصادی منطقهیی، به صنایع زودبازده ضرورت است تا برای مردم زمینههای شغل و کار فراهم آورد. لذا برنامههای کلان اقتصادی در سطح منطقه مثل طرح انتقال انرژی از آسیای میانه به شبهقاره که از افغانستان میگذرد، هرچند فرصت توسعه محسوب میشود، ولی در شرایط کنونی، به اقتصاد کشور هیچ کمکی نمیکند.
بنابراین، همکاریهای منطقهیی برای افغانستان فرصتی و گامی در فراسوی توسعه میباشد، نه تمهیدی برای آغاز توسعه که کشور ما سخت به آن محتاج است. به عبارت روشنتر این طرحهای بزرگ منطقهیی برای کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه مفید است و افغانستان، هنوز در این مسیر گام نگذاشته و تا گامهای نخستین آن، تمهیداتی دیگر نیاز است. لذا دولت وحدت ملی، میباید برای ظرفیتسازی اقتصادی، به صنایع خرد و زودبازده و صنایع روستایی بپردازد.
۱- ریکا یا همکاریهای اقتصادی منطقهیی برای افغانستان
اجلاس ریکا یا همکاریهای اقتصادی منطقهیی برای افغانستان، ششمین نشست خود را تجربه مینمود و پیشازاین پنج نشست دیگر آن در سال ۲۰۰۵ در کابل و بعدازآن به ترتیب در کشورهای هند، پاکستان، جاپان، تاجیکستان و ترکیه برگزار گردیده است، و لکن این کنفرانسها چندان تاثیر شگرف اقتصادی در کشور نداشته است. دلیل این امر، نیز روشن است که شرایط خاص افغانستان توسط اعضای کنفرانس، شناختهشده نیست ما در مرحلهی نیستیم که توانایی رقابت با اقتصادهای منطقهیی را داشته باشیم و ازاینروی، کشورهای منطقه در تلاش هستند تا افغانستان را به کشور مصرفی برای کالاهای تولیدی خود تبدیل نمایند.
مانع دوم موفقیت این نشستها در تضاد منافع اعضای آن نهفته است. کشورهای هند و پاکستان، چین و هند، روسیه، ترکمنستان و ایران هرکدام سازهای جداگانهی برای همکاریهای اقتصادی در منطقه دارند و در این میان پاکستان بهعنوان همسایهی افغانستان، هیچگاه دارای روابط صادقانهی با کشور ما نبوده و با ایجاد ناامنی در این کشور از طریق طالبان و گروه حقانی، به مهمترین چالش کنفرانسهای منطقهی و عدم اجرای توافقات گذشته تبدیلشده است. بهعنوانمثال علاقهمندی پاکستان به احیای راه ابریشم از طریق افغانستان، تقریباً صفر است و انتقال تروریسم به شمال و بدخشان توسط استخبارات پاکستان، خود نشانهی از تراشیدن مانع برای احیای راه ابریشم از سوی آن کشور محسوب میگردد.
در برنامههای «کاسا یک هزار» پاکستان، تمایلی به مشارکت هندوستان ندارد، بااینکه سخت به انرژی برق محتاج است اما در تلاش است تا هندوستان را از آن دور نگه دارد و همینطور در برنامه «تاپی» که گاز را از ترکمنستان به شبهقاره انتقال میدهد، پاکستان مانعتراشی نموده و با هندوستان مخالفت میورزد. از سویی دیگر، این برنامهها طرح بلندمدت اقتصادی است که نیازمند میلیاردها دالر سرمایهگذاری اقتصادی در درازمدت نیازمند است، اما اقتصاد افغانستان، هماکنون برای حرکت در مسیر رشد خود بیشتر محتاج برنامههای کوتاهمدت و بهخصوص در صنایع روستایی، زراعت و راههای مواصلاتی است. آیا کشورهای سرمایهگذار در این بخشها در افغانستان سرمایهگذاری خواهند نمود؟
مهمترین دستاورد این نشستها ادامه وعدههای کشورهای جهان به کمک به افغانستان بود که احتمال دلسردی آن کشورها از کمک به این کشور، در رسانهها شایع شده بود. اما کشورهای جهان در این نشست دوباره بر تعهد خود به کمک افغانستان، متعهد شدند و این برای افغانستان فرصت است که گامهای استوارتری به سمت توسعه، رفع فقر و ایجاد اشتغال بردارند.
۲- سام یا نشست پاسخگویی دولت افغانستان به کمک دهندگان خارجی
اما نشستهای سام که از آن به پاسخدهی دولت افغانستان به کمک دهندگان خارجی مشهور شده است، متفاوت ارزیابی میگردد. کشورهای کمک دهنده به افغانستان حقدارند بدانند که کمکهای آنان برای چه بخشهای به کار گرفته میشود. درگذشته بخش عمدهی این کمکها توسط خود کشورهای کمک دهنده در افغانستان به مصرف میرسید که جواب دهی یا بازخورد اقتصادی این کمکها برای افغانستان شفاف نبوده و آن بخش که در اختیار دولت افغانستان قرار داده میشد، نیز به دلیل نداشتن برنامه و پلان استراتژیک اقتصادی توسط دولت افغانستان، هیچ دستاوردی مشخصی اقتصادی برای مردم افغانستان نداشته است.
اما در نشست کابل، دولت افغانستان موفق شد تا شرکای خارجی و کمک دهندگان به کشور را متقاعد سازد تا بعدازاین کمکها را از طریق دولت افغانستان به مصرف برسانند. به این معنا که کمکها به خزانهی ملی افغانستان واریز میگردد و دولت افغانستان آن را در موردهای توافق شده با کشورهای کمک دهندهی بینالمللی، به مصرف میرساند. به قول وزیر مالیهی افغانستان، کشورهای کمک دهنده متعهد شدند تا ۸ میلیارد از ۱۶ میلیارد دالر را که برای افغانستان تا سال ۲۰۱۷ میلادی، تعهد کرده بودند، در اختیار دولت افغانستان قرار دهند تا از طریق بودجههای عادی و انکشافی افغانستان به مصرف برسد. این موفقیت بزرگی برای افغانستان میباشد.
معنای این موفقیت آن است که دولت افغانستان، در پاسخگویی خود به جامعهی بینالمللی و کشورهای کمک دهنده به افغانستان، خوب عمل نموده و جهان را متوجه وضعیت دشوار افغانستان نموده است. واقعیت تلخ مهرومومها جنگ و دهشت که جامعهی بینالمللی، بهخصوص اروپا و آمریکا نیز در آن دخیل بودهاند و این کشور در رقابتهای جنگ سرد سوخت و اکنون نیز چوب سوخت آتشی است که از خاکستر همان حوادث تلخ گذشته باد رقابتهای منطقهیی و جنگهای نیابتی، شعلهور ساخته است. پس در این جنگ ویرانگر، هرچند ناکارآمدی سیاسی زمامداران افغانی نیز بهعنوان بخشی از عوامل پیدا و پنهان آن محسوب میگردد، اما تنها یک کشور و چند جریان منطقهیی مقصر نیستند، بلکه جامعهی بینالمللی و دولت آمریکا نیز مقصر میباشد. زیرا همین رقابتها و جنگهای نیابتی است که اکنون پای داعش را در افغانستان کشانده و صفحات شمال این کشور را به حیث دروازهی شمال آسیا و آسیای میانه، ناامن ساخته است.
اما آنچه مهم و حیاتی است سعایت و درایت سیاسی زمامداران افغانی است که از کمکهای بینالمللی به افغانستان، در جهت گامهای استوارتر به سمت توسعه و پیشرفت کشور خود بهرهبرداری نمایند. این کمکها همانند یک منبع ازلی و ابدی در کشور جاری نخواهد بود و اگر بهموقع از آن برای ارتقای ظرفیتهای علمی و فنی، اعمار و آبادانی این سرزمین استفاده نشود، به هدر خواهد رفت، چنانچه تاکنون اینگونه بوده است. دولت افغانستان متاسفانه تاکنون، هیچ برنامه و پلانی برای عبور از بحران کنونی، ندارد و اگر به همین شکل ادامه پیدا نماید، افغانستان دوباره تنها خواهد ماند و جامعهی بینالمللی، او را رها نموده و پای خود را پس خواهند کشیدند.