طالبان و وضعیت دشوار مخالفان

وضعیت دشواری است. کشور بعد از بیست سال دوباره با توطیه و ترفند آمریکا و متحدانش به طالبان واگذار شد و تیکهداران قومی و مفسدان سیاسی و اقتصادی متواری و به اطرافواکناف جهان پراکنده شدند. فساد گسترده رهبران سیاسی و نهادها و ارگانهای حکومتی، بیاعتمادی شدید اجتماعی را دامن زده و یاس و سرخوردگی را در میان اقشار گوناگون جامعه به وجود آورده است. ازاینرو وضعیت مخالفان طالبان بعد از سپری شدن حدود دو سال از حاکمیت این گروه، پریشان و نامطلوب است. وضعیت دشوار و نامطلوب کنونی ناشی از بعد داخلی و هم ناشی از بعد خارجی است. بعد داخلی آن چنانچه گفته شد و برای همگان روشن و هویداست؛ اما از باب تذکر و یادآوری بازهم باید گفت که فساد سیاسی، اقتصادی، زرپرستی و زراندوزی و زیر پا شدن/کردن حقوق شهروندی و اعمال تعصب و تعصب حتی در درون اقوام از سوی تیکهداران قومی و زمامداران حاکم بر کشور و… همه و همه زمینههای ایجاد چنین وضعیت روانی، بیاعتمادی اجتماعی و بدبینی سیاسی را به وجود آورده است.
بعد خارجی این یاس و حرمان ناشی از پشت کردن کشورهای دور و نزدیک به مخالفان طالبان و چراغ سبز نشان دادن به حاکمیت این گروه است. جنگ طولانی جهادی و نزاع و کشمکشهای ممتد داخلی هم مردم افغانستان را و هم کشورهای همسایه و مهاجرپذیر را خسته کرده و بازیگران بینالمللی و ابرقدرتهای جهانی نیز در بازی استخباراتی و تعقیب منافع ملی و بازی با گروههای جاهل بهعنوان مهرههای بیخبر از خود و احیانا باخبر، برای خنثیسازی نیرو و پتانسیل ایستادگی در برابر خودشان، مشغولاند. اینها به خاطر منافع راهبردی و رقابت با رقبای جهانی خود از گروه طالبان حمایت و در یک توطیه ماهرانه اراده و خواست مردم را نادیده گرفتند و سرنوشت کشور را به گروه طالبان واگذار و هفتهوار میلیونها دلار به حضرت جیب طالبان تزریق میکنند.
از طرفی مریدان دوران جمهوریت خود را نیز تا هنوز وعده و نوید برای مشارکت در قدرت در کنار طالبان داده و آنها را به امید واهی و سراب خیالی نگهداشته و هرکدام آنها تا هنوز منتظرند که دست غیب از سوی آمریکا بیرون آید و کاری بکند و برای آنها دوباره بستر عیش و نوش و چور و چپاول را فراهم و به آقایی برساند. آنچه مایه شگفتی بسیار است این است که در طول بیست سال آمریکا این بهاصطلاح رهبران سیاسی و تیکهداران قومی را فریب داده و سرگرم کارهای فاسدانه نموده و خود، طالبان را از لانههایش بیرون، پول و امکانات داده و آهسته و پیوسته از آنها قباحت زدایی و بالاخره دودسته به تعبیر محمد محقق، کشوفش آنها و تمام امکانات کشور را تسلیم یک گروه متحجر تروریستی کردند؛ اما اینها تا هنوز متوجه نشدند که از سوی آمریکا و همپیمانانشان سیلی خوردهاند و تا هنوز چشم امید به این کشور دارند.
شانس طالبان در این دوره حاکمیتش این است که مخالفان داخلیاش هم خلع سلاح نظامی گردیده و هم ازنظر ایدیولوژیکی خلع سلاح شدهاند و دچار بنبست فکری و اعتقادی شده و فاقد ایده و اعتقاد راسخ برای مبارزه با طالباناند. خلع سلاح گرم به خاطر پروسه دی دی آر و خلع سلاح نرم به خاطر فساد گسترده و رفتارهای نادرست و امتحان بد پس دادن به مردم و پیروان خودشان است. مخالفان خارجی طالبان نیز به خاطر عدم بدیل برای طالبان و عدم اعتماد به رهبران سیاسی و تیکهداران قومی و بروز جنگهای خونین داخلی که قربانی اصلی آن مردم ملکی و شهروندان عادی هستند، طالبان را علیرغم ظلمها و اجحافهای بر زنان و مردم افغانستان تحمل کرده و با آنها مماشات میکنند تا شاید روزی طالبان با دنیای مدرن آشنا شوند و کمکم تغییر نمایند و بحران تاریخی و معضل سیاسی این کشور بدون خونریزی و تداوم جنگ داخلی و زورآزماییهای قومی حل گردد. آیا این آرزوی دنیا و کشورهای غربی و آمریکا محقق شدنی هست یا نه، با توجه به روحیه، ظرفیت و استعداد و اهداف پشتونیزم بعید به نظر میرسد که چنین خوابی تعبیر گردد و طالبان بدون اعمال زور و کاربرد خشونت، به حقوق شهروندی تن در دهند و این گروه از چنبره فکر قومی و روحیه برتریطلبی بیرون شوند و با سایر مردم افغانستان زندگی مسالمتآمیز را در پیش بگیرند. فعلا که ازنظر داخلی و بیرونی روزگار به کام طالبان است. تا دیده شود که چه میشود.