بهار، سرود خیزش و آهنگ رویش

بهار، سرود خیزش و آهنگ رویش و جلوههای زیبای هنرمندی و نمایش است. بهار، بیداری طبیعت، شاهکار خلاقیت و شکوه خلقت است. خلاق عالم هستی، طبیعت مرده و نیمهجان را دوباره جان میدهد تا به رستاخیز عظیم و حشر شکوهمند و شگفتانگیزی بپردازد و جلوهای از زیبایی خود را در رخسار طبیعت به نمایش بگذارد. بهار، غزل عاشقانه زمان و آوای دلنشین کوهساران و موسیقی جویباران و رقص شورانگیز گل عذاران، بازی کاکل شاخساران، فوارههای ممتد و پیوستهای آبشاران، پایکوبی باد و باران، مستی رودهای خروشان، وزش نسیمهای عطر آمیز و روحبخش کشتزاران و زمزمههای روحنواز چشمهساران و خوانشهای بیوقفه و شادمانهای پرندگان و… است. بهار، فصلی است که زیباییها و خلاقیتهایش را نمیتوان برشمرد و قلم و بیان از توان وصف و به تصویر کشیدن آن عاجزند. باید بهار را با خود بهار به بیان گرفت و به توصیف نشست. بهار، بهار است. فقط خود بهار گویای بهار میتواند باشد و شاید هیچ واژهای و هیچ جمله و انشایی توان بازگویی بار معنایی و مفهومی و یارای توصیف زیباییهای بهار را نداشته باشد.
بهار، برشی از زمان است که زیباترین، تازهترین و با طراوتترین پدیدههای طبیعت را در خود پرورانده و به نمایش میگذارد. این برههای از زمان زیباترین جلوهها و خلاقترین خلاقیتها را به منصه بروز و ظهور مینشاند و منظرههای دیداری، شنیداری و… را خلق میکند و تابلوی آفرینشهای هنری خویش را در معرض دید و شنود همه قرار میدهد. بهار، بهار خلاقیتهای طبیعت و شاهکار آفرینش آفریدگار هستی است. بهار، سرایش شعر آفرینش و آهنگ دلنشین رویش و جلوههای زیبای نمایش است. در بهار همهچیز بهاری میگردند و بهار را میسرایند و هماهنگ با ناموس آفرینش میخوانند و میرقصند و میبالند و میدرخشند و می … .
بهار، پگاه شب دی جور زمستان است که با لبخند سپید صبحگاهی آهنگ بیداری و سرود رهایی را میخواند و موسیقی جذاب یک آغاز و رستاخیز دوبارهی حیات را مینوازد و نوید خیزش و جهش را پس از دوران رکود و سکون میدهد. زمین در بهار از خواب زمستانی بیدار و آسمان به غرش و خروش مستانه زنگ بیداری و آوای خیزش را سر میدهد و آسمان و زمین در یک تعامل و تبانی فصلی را هدیه میکنند که نامش بهار است و بهار واژهای زیبا و پر کشش و جذبهای است که زبان از بیان و قلم از عیان کردن ابعاد و گسترهای آن عاجز است. از بهار نوشتن و از بهار حرف زدن هم بسیار شوقانگیز و فرحبخش است و هم بسیار سخت و دشوار. شوقانگیز است به خاطر اینکه بهار زیباست و سخن از زیبایی شورانگیز و شادی خیز است. وصف زیبایی مثل خود زیبایی لذتبخش و نشاطآور است. اما چرا از بهار سخن راندن و نوشتن دشوار است؟ چونکه بهار آنقدر زیبایی خیرهکننده و جلوههای متنوع و گوناگون دارد و آنقدر ظرافت، لطافت، نجابت، ملاحت، و… دارد که زبان از بیان، و اندیشه از سیطره بر آن و قلم از نگارش آن عاجزند.
در بهار، دامن دشت و صحرا مملو از رنگهای رنگارنگ و آوازهای گوشنواز و هماهنگ و قامت کوهها پر از صدای پای آب، همچون موسیقی چنگ و رباب و سرشار از نغمههای چشمهسارها و آکنده از شرشر آبشارها و مست از رقصهای علفزارها و شاد از بازی سرشاخهها در هیاهوی بادها و بانشاط از وزش نسیم روحبخش گل عذارها و… است. بهار، فصل عاشقانهای است که از آسمان و زمینش عشق میبارد و از جویبار زمانش عشق میخروشد و از هوای تازهاش تازگی، طراوت، سخاوت، و … میوزد. بهار ۱۴۰۱ خورشیدی را به همه شیفتگان بهار و حوزه علاقهمندان به نوروز تبریک گفته و آرزوی سال خوش و بابرکت را برای یکایک آنها دارم.