چرخش آسیاب فساد و تباهی، بر محور حکومت توافقی عبدالله و غنی

بخشی بزرگ از بحرانهای مداوم در افغانستان، به وجود دولت ضعیف و ناکارآمد، مربوط میشود. از زمان سقوط طالبان تا تشکیل دولت وحدت ملی تلاش وافر صورت گرفته است تا یک دولت مقتدر، صالح و مسوول که قادر به کنترل و مهار بحرانها باشد به وجود آید؛ اما تمامی تلاشها درنهایت به ناکامی منجر شده و دولت، همچنان ضعیف، ناکارآمد و بدون پشتوانه مردمی، باقیمانده است.
عمر حکومتی که به خاطر شکست بنبست انتخابات، و میانجیگری جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا به وجود آمد و به عنوان حکومت «وحدت ملی» شناخته میشد سپری گشت و به پایان رسید. حکومتی غنی و عبدالله، ازلحاظ اینکه بنبست انتخابات را شکست و باعث شد که کشور به سمت بحران کشانده نشود، قابلتوجه بود. هردو تیم وعدههای بزرگی به مردم داده بودند، اما هیچکدامی از وعدهها عملی نشدند. ناامنی در کابل و در تمام ولایات افزایش یافت. در مبارزه با فساد اقداماتی مثبتی صورت نگرفت که هیچ، حتی بر گستره فساد افزوده گشت. ضعف و ناکارآمدی دولت وحدت ملی به میزانی بود که تا سپری شدن عمر و پایان دوره آن، هرگز کابینهی دولت «وحدت ملی» تکمیل نگردید. اصلاحات در کمیسیون انتخاباتی، انتخابات پارلمان، تغییر نظام حکومتی، برگزاری «جرگه بزرگ» بهمنظور بحث روی تعدیل قانون اساسی و ایجاد پست صدراعظمی، گفتوگوهای صلح، هیچکدام عملی نشدند. رهبرانی که در زمان تبلیغات انتخاباتی ادعا کرده بودند که تغییرات مثبتی را در زندگی مردم به میان میآورند، هیچ تغییری مثبتی را به وجود آورده نتوانستند و به وعدههایش هم عمل نکردند و یا نتوانستند.
امروز کشور با مصیبتهای بزرگی روبهرو است، از انفجارهای تروریستی گرفته تا رشوه و فساد اداری، اختلاس و تجاوز جنسی، ناامنی و بیکاری، همه رنج و مصیبتهای هستند که مدام مردم را رنج داده و رنج میدهند. متاسفانه با این افراد و گروههای حاکم بر سرنوشت کشور، پایانی نیز برای آن متصور نیست. علیرغم ادعاها و وعدههای مسوولین امنیتی، هرروز وضعیت امنیتی بدتر از گذشته میگردد و دامنههای ناامنیها از کوچه و خیابانهای کابل تا اقصی نقاط کشور را فراگرفته است. علاوه بر حملههای انتحاری، ترور و آدمرباییهای گروههای تروریستی از مسیر راهها، در داخل شهرها نیز از دست اراذلواوباشان رهزن و دزدان جیببر، آرامش و امنیت از مردم سلب گردیده است.
فاصلهی میان مردم و حکومت هرروز بیشازپیش میگردد. مردم حکومت را نه وسیلهی خدمت بلکه بیشتر بهعنوان غارتگران بیتالمال و قدرتطلبان ظالم و شرور میپندارند که باید از آنها فاصله بگیرند. مردم احساس وابستگی به مسایل و مشکلات کلان ملی را ازدستدادهاند و سرگشته و مایوس انتظار اصلاحات از دولت ندارند و اصلا تصور نمیکنند که آنان بتوانند و یا بخواهند کاری برای حل مشکلات موجود در سطح ملی و بینالمللی انجام داده و نقشی ایفا نمایند. به باور مردم و داوری افکار عمومی، منافع، اهداف، اقتدار و امنیت ملی در نزد سیاستگران کشور هیچ مفهومی ندارند. نبود حاکمیت قانون و فساد، مخصوصا در نهادهای دولتی، مسالهای است که تقریبا تمام مردم از آن به ستوه آمده و مینالند. فساد گسترده در تمام سطوح دولتی عامل بدتر شدن امنیت و بیثباتی کشور گردیده است. قسمت بزرگی از کمکهای جهانی توسط مقامات، دزدیدهشده و کمکهای جهانی، جهت تامین امنیت خرج و برای توسعه و ارایه خدمات عمومی هزینه نگردید. ناگفته پیداست که فساد گسترده در تمام سطوح دولت باعث تشدید فقر و بیکاری گردیده است و روشن و هویداست که فساد در کشور مانع عمده در راه توسعه، حکومتداری خوب، امنیت مطمین و ثبات سیاسی بوده و هست.
اشرف غنی احمد زی در کارزارهای انتخاباتی ایجاد میلیونها شغل را به مردم افغانستان وعده کرده بود. دکتر عبدالله هم از تغییر در دسترخوان مردم سخن میگفت. اما نهتنها که شغل جدیدی ایجاد نشد بلکه شغلهایی که وجود داشت هم از میان رفت و ضریب بیکاری جوانان و ناامنی افزایش یافت. روزانه صدها جوان از شهرها و روستاهای کشور به کشورهای همسایه و کشورهای عربی و ترکیه میروند. راهها و مسیرهای پرخطری که بسیاری از جوانان یا جانهای شیرین خود را از دست میدهند و یا به زندانها افکنده میشوند. رخدادهای تلخ و ناگوار غرق شدن کارجویان در رود هیرمند و آتش گرفتن ماشین تبعه کشور که قاچاقی وارد ایران شده بودند نمونههای از هزاران رخدادهای تلخ و جانسوزی است که باید مسوولین و سیاستمداران کشور را از خواب عشرت بیدار و از مستی قدرت هوشیار میگردانید اما باکمال تاسف که سران کشور کورتر و کرتر از آناند که فریادهای خاموش مردم و درد و رنجهای روزمره و تقلاها و گریههای مادران داغدیده و پدران فرزند ازدستداده را بشنوند و اندکی از اندیشه دزدی و غارت سرمایههای ملی بیرون و خیانت به سرنوشت جمعی را کم و لختی به فکر این دوزخیان روی زمین قرن بیست و یکم بیفتند.
اما در این دوره نیز بعد از جنجالی شدن انتخابات، و توافق مجدد عبدالله و غنی بازهم آسیاب تحولات و رویدادهای سیاسی بر همان محور خواهد چرخید که تا هنوز چرخیده است. چالشها و مشکلات حکومت جدید کمتر از حکومت «وحدت ملی» نیست. زیرا همان مولفهها و عوامل ایجاد وضعیت ناهنجار دوران حکومت «وحدت ملی» به شکل قویتر و شدیدتر در حکومت جدید اشرف غنی وجود دارد. درست است که عبدالله علیرغم سوگند خوردن بهعنوان رییس جمهور این بار به اشرف غنی تسلیم گردیده اما مشکل دیگری که پیش روی اشرف غنی قد بر افراشته و خطرناکتر از مشکل عبدالله و رهبران سنتی اقوام هست بحث طالبان و داعیه آنها برای برپایی امارت اسلامی است که خواب از چشمان غنی ربوده و مزه پیروزی بر عبدالله و تسلیمی وی را در کام غنی تلخ کرده است.
غنی همانطوری که در دوره پیش به تعهدات خود وفا نکرد و عبدالله علیرغم مشارکت در قدرت نتوانست از جایگاه خود دفاع نماید، این بار نیز که عبدالله را مسخر کرده بههیچعنوان به تعهدات و توافقات میان دو تیم عمل نخواهد کرد. هرچه زمان میگذرد چهره زشت و کره نفاق و دورویی و فریب از پشت نقابها هویدا میگردد و هیولای کره و بدمنظر واقعیتهای تلخ و شاید تلختر از دوره «حکومت وحدت ملی» خود را نشان میدهد و مردم در جهنم این بازی و فریب دور جدید بازهم میسوزند و میسازند و هیچ کاری هم از دستشان ساخته نیست.
با توجه به اینکه تجربه حکومت توافقی «وحدت ملی» را داریم. دستاوردها، وعدهها، وعیدهایش را با گوشت و پوست خود حس کرده و دیدهایم این پرسش ذهن همه مردم را آزار میدهد که صرف اینهمه هزینه اقتصادی و حتی جانی برای تجلی واقعی اراده ملت، چه شد و این صرف این همه هزینه برای چی؟! همه میدانند که بعدازآن همه هزینههای انسانی و اقتصادی بازهم آسیاب تحولات بر همان محور فساد، تباهی، خیانت، دزدی، غارت و چپاول و تقلب میچرخد. بازهم همان آش و همان کاسه است.
شاید بر کسی پوشیده نباشد که دولت غنی در وضعیت پسا انتخاباتی دچار مشکلات عدیده و چالشهای پیچیدهی هست. بیرون رفت از این وضعیت با توجه به حاکمیت تقلب سالاران و همسوی و همنوایی امتیاز سالاران با تبانی و همدستی فساد پیشگان و تهیمغزان بر مقدرات کشور، کاری آسانی نیست. واقعیت این است که مسایل افغانستان تبدیل به یک کلاف سردرگم شده که پیدا کردن سر نخ و باز کردن آن بسیار سخت و دشوار گردیده و بدون عزم صادقانه همگانی و مشارکت همهجانبه اقوام و نیروهای مخلص درصحنه داخلی و بازیگران بینالمللی میسر نیست. سرنوشت مردم سالیان درازی است که در دست قطاع الطریقان بینالمللی، دزدان حرفهای و خاینان داخلی افتاده و رهزنی، دزدی و غارت و … در این سرزمین تبدیل به تجارت پرسود و کالای پر مشتری و دادوستدهای با درآمدهای بالای اقتصادی و منافع کلان سیاسی گردیده است.
با توجه به تمام جوانب قضایای افغانستان و غور و دقت در پیچیدگی اوضاع و افتادن زمام امور به دست نااهلان سیاسی و راهزنان اقتصادی و تاجران سرنوشت قومی و… بیرون رفت از این وضعیت دشوار و مهار نمودن رویدادهای ناگوار و سدکردن راه ترور و انفجار جز با سر عقل آمدن و هوشمندانه عمل کردن و درست اندیشیدن توده مردم میسر نیست. مردم افغانستان در جهنمی میسوزند که هیزمش را خودشان برای خود تهیه و مهیا نمودهاند. تا مردم خود آستین بالا نزنند و شعور اجتماعی و عقل سلیم انسانی خود را به کار نیندازند و علیه وضعیت موجود نشوریده و مرزهای هویتی و گرایشهای قومی و … را در هم نریزند و علیه فساد و فساد پیشگان داخلی و خارجی قیام نکنند و دستان تیکهداران قومی و تقلب سالاران سیاسی و امتیاز سالاران تجاری را از سرنوشت جمعی خود کوتاه نکنند سنگ آسیاب حوادث و رخدادهای کشور بر همین محور میچرخد و خون سربازان کشور در جبهات جنگ و قربانی شدن مردم در خانهها، مساجد، خیابان و کوچه و… جز فربه کردن این فساد پیشگان هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت. متاسفیم که بعد از اینهمه هزینههای انسانی و اقتصادی بازهم سر جای اولیه خود ایستادهایم و حتی یک گامی هم به جلو بر نداشتهایم! این هم شاید از کرامات عقل جمعی و شعور اجتماعی مردم قهرمان افغانستان با تاریخ پنجهزارساله باشد!.