بیهویتی شهرها در غیابت ماستر پلان

انقلاب صنعتی و به دنبال آن، تحولاتی که به انقلاب در امر شهرنشینی در نیمه دوم قرن نوزدهم انجامید، استقرار انسان در شهرها را به گونه دیگری جلوهگر ساخت و سبب گسترش بیسابقه شهرها شد. توسعه بیرویه شهرها، باعث پیدایش مشکلات جدید برای شهرها شد و برنامهریزی شهری و اندیشههای که در جریان طراحی شهرها متبلور میشد نیز دچار نوعی تغییر در مبانی نظری خود شده است. تا جایی که امروزه محیط و فضای کالبد یافتهی شهری، پاسخگویی نیازمندیهای شهرنشینان نیست. طرح جامع که ماستر پلان خوانده میشود و نوعی طرح فیزیکی از فضایی قابل حس شهر است، اولین مدل برای طراحی و پلان گذاری شهرها به شمار میرود، که در قالب روش سنتی به برنامهریزی و پلان گذاری شهرها میپردازد.
ماسترپلان سند هویت شهر است، جهت توسعه، سرحدات رشد و زمانبندی انکشاف شهر در سند طرح جامع بازتاب مییابد تا فیزیک شهر و فضایی کالبد یافتهی آن انتظام یافته باشد. شهر بدون ماستر پلان، “شهر بدون تذکره” است. ازاینسبب پرسش از وجود ماستر پلان پرسش از نوعیت گسترش شهر نیز است. نحوهی ارتفاع ساختمانها، بررسی تراکم جمعیت در نواحی، تخصیص کاربری و خدمات زیربنایی، سنجیش میزان خدمترسانی شهرداریها و ادارات شهرسازی تا حدودی به مدد و شناخت ماستر پلان قابلدرک و قابل رویت است. کمبودها در عرصه شهرسازی و برنامهریزی شهری باید بارویت ماسترپلان شهر، بررسی و نقد شود. در افغانستان نیز اولین مدل پلان گذاری شهرها ماسترپلان بوده است.
۱۴۸ شهر فعلی در هشت حوزهای شهری در عدم موجودیت ماسترپلان توسعهیافته است. تعریف شهر نیز تا حدودی متکی به محدوده شهرداری و سرحد رسمی شهر بوده اما از مجموع ۱۴۸ شهر فقط ۵ شهر کلان بهعنوان مراکز حوزههای شهری دارای سند ماستر پلان است. در چنین حالت حدود توسعه شهر مشخص نیست، رهنمودی برای انکشاف آینده شهر وجود ندارد، شهر به شکل غیر پلانی و نامنظم بزرگ میشود. وزارت شهرسازی و اداره ارگانهای محل با ۳۳ شهرداری ولایتی و ۱۵۰ شهرداری در مراکز ولسوالیها درگیر مسایل شهری و برنامهریزی مراکز جمعیتی است. کابل چهارمین ماسترپلان شهری را تجربه میکند، اما گفته میشود ۷۰% ساحات شهری کابل غیر پلانی است. ۴۱% نفوس شهرنشین در پایتخت جایگزین شده است. چنانچه گمان میرود تا سال ۲۰۶۰ نصف از نفوس کشور شهرنشین باشد.
اما شهرهای افغانستان را مشکلات عدیدهی تهدید میکند، از نبود خدمات زیربنایی، آب، فاضلاب، برق، کیفیت مواد ساختمانی و فقر گرفته تا چهرهی برهم و هویت مغشوش شهر که بر کالبد شهرها تحمیلشده است، همه تهدیدات بالقوه برای آینده شهر به شمار میرود. پایداری شهری، مدیریت بحران، تامین بودجه شهرداریها، تبدیل فی صدی زیادی از ساحات غیر پلانی به ساحات منظم پلانی کاری دشواری است که در این زودیها ممکن نیست نظام شهری افغانستان اصلاح شود و بتواند مدیریت شهری را به دست بگیرد اما در این مقدمه قصد داریم تا نحوه نگرش مدیران شهری را در رابطه به تولید ماستر پلانها و شیوه مواجهه دستاندرکاران شهر را به اسناد توسعه شهری به بررسی بگیرم.
ایده و تیوری طرح پلانهای جامع مربوط به نیمه اول قرن بیستم است این پارادایم تا سالهای ۱۹۶۰ میلادی در نقاط مختلف دنیا مورداستفاده قرار میگرفت و دولتها کوشش میکرد تا برای شهرهای خود در نقاط مختلف کشور ماستر پلان تهیهکرده و به شهر و جغرافیایی محیطزیست خود هویت ببخشد تا شهر به شکل بینظم رشد نکرده و فضایی مغشوش و غیرقابلکنترل را شکل ندهد. اما بعد از سال ۱۹۶۰ دیدگاهها تغییر کرد و از اثر میزان تاثیر گذاری سند پلان جامع تا حدودی ناامید شد. آنچه باعث میشد تا پلان جامع به شکل جدی موردنقد قرارگرفته و در قسمت اثرگذاری آن تشکیک روا دارد این بود که سند ماسترپلان در قدم اول اطلاعات بسیار زیادی ضرورت داشت، دیدگاههای سیاسی و نظریات برنامهریزان و مدیران شهری در آن خیلی زیاد منعکس میشد و با اتکای به نیروی عقل و خرد انسانی بهنوعی برنامه واحد و کلی ختم میشد. این نوع برنامهریزی را میتوان نوع برنامهریزی “بلوپرنت” نام نهاد، برنامهریزی غیرقابل انعطاف، طرح فیزیکی برای جهتدهی توسعه شهر در درازمدت. از همین سبب است که امروزه در دنیا با نقد روش طرح جامع به مدلهای دیگری رجوع کرده است، یکی از این نوع مدلها، برنامهریزی استراتژیک است. در طرح پلانهای استراتژیک با توجه به منافع گروهها، در نظر گرفتن پیشنهادهای ساکنین و شهروندان، فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری را باهم تلفیق میکند. تعیین اولویتها، در نظر گرفتن فرایند چرخهای، برنامهریزی از بالا به پایین و برعکس آن، اجرایی بودن راهکارها، انعطافپذیری از ویژگیهای این نوع پلانگذاری است.
در بخش وزارت شهرسازی نیز در پهلویی بخش اداره طرح ماستر پلانها و پلانهای انکشاف منطقهای، ریاست طرح پلانهای استراتژیک (SDP) ایجادشده است، این ریاست در اقدامات جدید خود مدعی است ۱۸۰۰ پلان استراتژیک برای شهرهای مختلف کشور ساخته است. طرحهای استراتژیک با زمانبندی کوتاهتر و اقدامات عملی و قابلانعطاف بهتر تشخیص شده است، در این روش به جای طرحهای بلندمدت، به شیوهی تعاملی با استفادهکنندگان میاندیشد و کوشش میشود تا طرحها، اجرایی و قابل تطبیق باشد. تولید تعدادی زیادی از پلانهای استراتژیک به جای توجه روی پلانهای جامع تغییر دیدگاه مدیران شهری را بازتاب میدهد.
درحالیکه در عدم موجودیت ماستر پلان، شهرها به توسعه و رشد خود ادامه میدهد گسترش سرحدات شهر به شکل نامنظم، غصب زمین، تغییر کاربری اراضی، عدم رعایت سرانهها و استانداردهای مهندسی، استفاده از زمین بیش از استطاعت خاک و طرفیت طبیعی ساحه، همه از پیامدهای نبود سند ماسترپلان است. کابل بهعنوان یکی از نمونههای موردی تمام از این شواهد را تجلی میبخشد. کابل ازلحاظ پاکی و نظافت یک شهر نفرت، از منظر زیبایی بصری یک شهر مغشوش، دارای سیمای نامنظم و هویت کاذب است. با در نظر داشت امنیت و آرامش روانی این شهر خرابههای جنگ و نماد خشونت آدمی بر فضای دستساخت و مصنوع است که نتوانسته تکثر و رواداری را بپذیرد. این شهر که نقش اداری-فرهنگی و اقتصادی خیلی مسلط در بین شهرهای دیگر کشور را دارا است؛ باوجودی تهیه چهار ماستر پلان در مقاطع مختلف تاریخ اما عدم اجرایی بودن آن فعلا در چنین وضعیت به سر میبرد.
حالا شهرهای دیگری چون هرات که ماسترپلان آن تحت کار است و بلخ و قندهار که اولین ماسترپلان و طرحهای جامع را تجربه میکنند طبیعتن نمیتوانند به میانجی سند طرح شهر به سیما و رشد و توسعه شهر سروسامان دهند. بنابر این با توجه به مطالب یادشده، پلانهای استراتژیک و اجرایی بودن طرحها مهم است، تولید تعدادی کثیری از طرحهای استراتژیک میتواند بخشی از فشارهای وارده بالای نظام شهری کشور را کاهش دهد اما عبور از ماسترپلان و اتکای همهجانبه به سندهای بدیل، در درازمدت رهگشا نیست و لازم است تا به این امر ملتفت باشیم که ماسترپلان نیاز اصلی شهرها است. عدم موجودیت اطلاعات دقیق و اولیه، احصاییه و سرویهای دموگرافیک و همهجانبه، آمار و ارقام تخمینی و غیر موثق، راپور و گزارشهای سیاسی از وضعیت اجتماعی- اقتصادی مردم از دلایل عدم تهیه ماسترپلانها برای شهرهای کشور خوانده میشود. اما نبود ماسترپلان با توجه به حضور زیادی از غاصبان و دلالان زمین، زورمندان و حاشیهنشینی، زاغهنشینی و فقر میتواند شهرها را بیشتر از پیش دچار آسیبهای جبرانناپذیر سازد. امیدوار هستیم تا در آیندههای نزدیک شهرهای زیادی دارای سند ماستر پلان باشد و شهروندان، سرمایهگذاران و استفادهکنندگان زمین از سردرگمی و عدم موجودیت سند راهنما و میانجی نجات یابد و شهرها نیز به شکل نظامیافتهتر انکشاف یافته باشد.
محمدحسین “دارابی” دانشآموختهی برنامهریزی شهری در دانشگاه پولی تخنیک کابل