کد مطلب : 1266
جمعه ۲۱ حوت ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۶
233765
فاقددیدگاه
خالق وطن‌خواه

مزاری در وضعیت استثنا!

شهید وحدت ملی
«آنچه برای مزاری مهم است همین تعهد به‌مثابه خطر است و این‌یکی از برجسته‌ترین نشانه رهبری سیاسی مزاری است. البته کسی که رنج‌های دو صدساله را حس کرده و احساس می‌کند که در این برهه از زمان تمام سنگینی حقارت‌ها، ظلم‌ها، تبعیض‌ها، محرومیت‌ها و جرم تحمیل‌شده تباری بر شانه‌اش افتاده است، بی‌معنی است که چیزی غیر از مصالح مردم را بخواهد. مزاری خود را در وجود جمع و جمع را در وجود خود و همه را علیه فروپاشی منطق تبعیض و بی‌عدالتی تعریف می‌کند. او با همین نگاه وسیع و با درک درست از وضعیت رقت‌بار هزاره فریاد برمی‌آورد بیش از این نمی‌خواهم هزاره بودن جرم باشد.»

«به مناسبت بیست و یکمین سالگرد شهادت رهبر عدالت‌خواهی در کشور شهید بابه مزاری»

وضعیت استثنا چه وضعیت است؟ وضعیتی است که انسان در یک موقعیت تاریخی قرارگرفته انگار که زمانه، تاریخ و جامعه و مردم از او چیزی می‌خواهد. چرخش زمانه و یا به تعبیر فلسفی، نمای دیگری از رخ هستی کسی را فرامی‌خواند تا مطابق حوالت تاریخی‌اش، مرگ تاریکی‌ها را اعلام و تولد روشنایی‌ها را تبریک بگوید. مزاری تنها فراخوانده شده‌ی است که باید خواست زمان، تاریخ و جامعه را در وجود هزارگی خود متجلی بسازد. زمان در چنگ مزاری و مزاری در آغوش زمان هردو باهم تعهد سپرده‌اند تا فصلی جدید را در تاریخ افغانستان رقم زنند. او تنها هزاره‌ی است که در بازی دشوار هستی پا پیش گذاشته تا به دل‌تنگی‌های زمانه و تاریخ پاسخ دهد. مزاری زمانه را با خود همدرد ساخته او را از آسمان‌ها پایین کشیده و به کوچه‌های خاکی و تاریک غرب کابل کردش می‌دهد تا سختی‌ها و رنج‌های بیچار‌گان را با تمام وجود لمس نماید. از خانه‌های گِلی مردم برچی عبور داده و تاریخ طولانی محرومیت‌های هزاره را به خوانش می‌گیرد تا نسبت به تصمیم خود برای تغییر مصمم و راسخ باشد. این وضعیت دست‌کم با دو مشخصه زیر قابل‌تحلیل است.

مشخصه‌های وضعیت مزاری

۱- شورش علیه منطق تبعیض

همان‌گونه که مزاری می‌خواست دنیای جدیدی را که سرشار از برابری و برادری باشد رقم زند، ادبیات به‌کاررفته در این دنیای جدید نیز نو و تازه است. ازاین‌رو، واژه شورش بیش از اینکه به معنی اقدام خشونت‌آمیز گروهی علیه نظام حاکم باشد، دارای محتوی تغییر بنیادین منطق سیاسی حاکم بر جامعه است. منطق حاکم، منطق استبداد با مشخصه‌های ظلم، خشونت، قتل‌عام، فروش انسان، حق کشی و نگاه برتری‌طلبی و برده سازی دیگران از خاستگاه قوم‌گرایی است. از آن جای که طبیعت منطق استبداد و تبعیض عمر نه‌چندان طولانی دارد، باید روزی که منطق خشم و نفرت از گردنه تغییر رو به سراشیبی است، کسی حضورداشته باشد تا باهیمنه خود شیبی سقوط منطق غیرانسانی را تندتر نماید.

مزاری همان مردی است که با شکار زمان از جا بر خواسته و در مدت کوتاه به عمر طولانی استبداد و تبعیض خاتمه بخشید و یا دست‌کم با چالش جدید مواجه ساخت. این شورش بیش از اینکه به دنبال جابه‌جای قدرت، تغییر کرسی‌های سیاسی باشد، هدفش فروپاشی منطق ظالمانه قوم‌گرایانه حاکم بر مردم و تغییر بنیادین نگرش پشتون سالاری به سیاست است. از همین‌رو است که مزاری همسان با دنیای جدیدی که در شرُف رخ دادن است، گفتمان ادبیات سیاسی نو و تازه را نیز پدید می‌آورد و آن حاکمیت ملی با ترکیب عادلانه همه اقوام است.

در برهه که مزاری از گفتمان وحدت ملی سخن می‌گفت، عده‌ای در کمین استفاده از دست و پاچگی فروپاشی منطق استبداد، نمی‌خواست سیاست از وضعیت گندیده قومیت خارج‌شده و در فضای بی‌آلایش ملی تنفس کند. این نگاه قومی کردن سیاست بود که پس از سقوط دولت دست‌نشانده شوروی، و تا قبل از به خود آمدن استبداد بزرگ که هنوز باور نکرده بود عمرش به پایان رسیده است، استبداد کوچک‌تری به نام مسعود فاجعه خلق کرده و فاصله‌های قومی‌ای که در حال نزدیک شدن بود به سال‌ها عقب راند.

ممکن است شورش بر منطق تبعیض، برخورد فیزیکی و خشونت ازاین‌دست را نیز در پی داشته باشد، اما به‌هیچ‌وجه منطقی نیست که حق‌طلبی مظلوم خاستگاه خشونت باشد، بلکه خشونت و حتی فاجعه در اثر فروپاشی و زمین خوردن منطق غلط استبداد و تبعیض به وجود می‌آید. زمانه و مزاری هردو شیپور مرگ تبعیض و نگرش قومی به سیاست را به صدا درآورده بودند ولی این منطق زور و تبعیض است که برای بقای خود حاضر است هر نوع فاجعه‌ی را به وجود آورد، اما حاضر نیست پیام مرگش را باور کند. کسی که از تغییر زمان آگاه است و مرگ تدریجی عامل رنج دو صدساله مردمش را می‌داند، نه لازم است عقده‌ی عمل نماید و نه استراتژی سیاسی‌اش اجازه خلق فاجعه را می‌دهد. البته هیچ شورشی خالی از فاجعه نیست، ولی هر فاجعه‌ای به دلیل نسبی بودنش از جنس فجایع ضد انسانی که به قتل‌عام مردم بی‌گناه منجر شود نیست، بلکه از جنس مرگ منطق تبعیض، ظلم، بی‌عدالتی، انحصارطلبی و استبداد قومی است که در طول تاریخ هدف ملت‌های ستمدیده بوده است. بلی، مزاری فرمان این فاجعه را که مرگ ظلم و تبعیض باشد، از تنها خانه مسکونی‌اش، یعنی از زیرزمین محقر کارته سه صادر کرد. او منطق روز، حذف و تبعیض را به چالش کشید و به‌جای آن منطق ملی و گفتمان سیاسی فراقومی را پایه‌ریزی کرد.

۲- تعهد به‌مثابه خطر

دومین مشخصه وضعیت مزاری، تعهد به‌مثابه خطر کردن است. او ریسک بزرگی کرده است. هم از این نظر که با زمانه یا همان جلوه هستی بی‌کران همدست شده تا طرح جدیدی دراندازد و هم اینکه در یک بازی نابرابر در مقابل استبداد و تبعیض ایستاده است. این‌گونه خطر کردن ممکن است مرگ همیشه زنده مزاری را در پی داشته باشد و هم ممکن است خشم بد خواهان را برانگیخته تا به بهانه انتقام از مزاری، غرب کابل را از زمین و هوا گلوله‌باران کنند. اما او با تعهدی که به زمانه‌اش در جهت یورش بر منطق نابرابری سپرده است، استوار می‌ماند و به همه این خطرات لبخند می‌زند. به‌موجب همین عهد و پیمان است که در سخت‌ترین شرایط با مردمش می‌گوید: نمی‌خواهم شمارا تنها ‌بگذارم.

آنچه برای مزاری مهم است همین تعهد به‌مثابه خطر است و این‌یکی از برجسته‌ترین نشانه رهبری سیاسی مزاری است. البته کسی که رنج‌های دو صدساله را حس کرده و احساس می‌کند که در این برهه از زمان تمام سنگینی حقارت‌ها، ظلم‌ها، تبعیض‌ها، محرومیت‌ها و جرم تحمیل‌شده تباری بر شانه‌اش افتاده است، بی‌معنی است که چیزی غیر از مصالح مردم را بخواهد. مزاری خود را در وجود جمع و جمع را در وجود خود و همه را علیه فروپاشی منطق تبعیض و بی‌عدالتی تعریف می‌کند. او با همین نگاه وسیع و با درک درست از وضعیت رقت‌بار هزاره فریاد برمی‌آورد بیش از این نمی‌خواهم هزاره بودن جرم باشد.

پرسش مزاری این بود که بودن به شمایل هزارگی چه تفاوتی با نحوه بودن به ریخت اوغان و تاجیک دارد که هزاره بودن جرم و به‌تبع آن مستحق تبعیض است و برای دیگران نه! دقیقا همین پرسش است که حتی برای خودی‌ها نا روشن‌ترین و مغفول‌ترین نکته در وضعیت مزاری بوده و هست. پس وضعیت مزاری تراکم رنج‌های دو صدساله تاریخی مردم هزاره در یک مقطع زمانی خاصی است که حتی خود زمان هم بیش از این تاب تحمل تداوم حیات منطق تبعیض و نابرابری را ندارد. او تنها فراخوانده شده‌ای است که باید جلو تبعیض و نابرابری وقفه ایجاد نموده و فرمان مرگ استبداد را صادر نماید. مزاری علیه منطق نابرابری و تبعیض قاطعانه ایستاد و تعهد سپرد که در مواجه با هرگونه خطری ماموریتش را به پایان برساند.

امتیاز:
(0) (0)
اشتراک گذاری:
مطالب مرتبط
دیدگاه شما