روشنفکران هزاره و اتهام فاشیستی بودن
فاشیسم یک ایدیولوژی سیاسی است که تاریخ آن به جنگ جهانی اول و تحولات پس از آن بر میگردد. فاشیستها در دهه سوم و چهارم قرن بیستم در ایتالیا و آلمان به قدرت رسیدند. دیکتاتوری فاشیستی موسولوینی در ایتالیا و دیکتاتوری نازی هیتلر در آلمان، دو تجلی اصلی فاشیسم به شمار میروند با این تفاوت که فاشیسم ایتالیایی اساسا شکل افراطی از دولتگرایی بود که بر پایه احترام بیچون و چرا و وفاداری مطلق به دولت توتالیتر قرار داشت اما نازیسم آلمان تا حد زیادی بر پایه نژادگرایی و تیوری آریانیسم (یا نژاد برتر آلمان) بود.
آقای سید جوادی در کتاب «روشنفکران امروز» که به زعم خود خواسته جامعه روشنفکران افغانستان را نقد و بررسی کند، وقتی به نویسندگان و روشنفکران جوان هزاره میرسد این روشنفکران را با عناوین «بیدین» و «فاشیست»، سخت مورد حمله قرار میدهد.
روشن است که منظور آقای سید جوادی از کلمه «فاشیست» همان نژادگرایی است اما باید دید که دیدگاه ایشان در فاشیسم خواندن روشنفکران هزاره تا چه مقدار صحت دارد؟ آیا اساسا خود این دیدگاه، منطبق بر تفکر فاشیستی نمیباشد؟
ریشه تمام حرف آقای سید جوادی تنها به یک چیز بر میگردد و آن عصبانیت وی از احیا و اظهار هویت، سنت، باور و فرهنگ قومی مردم هزاره و اعاده اعتماد به نفس این قوم است که در گذر تاریخ بایکوت شده و مورد کتمان قرار گرفته است.
هدف از مبارزات عدالت خواهانه شهید مزاری در دوران مقاومت غرب کابل این بود که روحیه زیاده خواهی از بین برود و هر قومی باید به حقوق خودش بسنده کند و هزارهها مثل سایر اقوام افغانستان صاحب حق و جایگاه شناخته شده در قانون و ساختار سیاسی کشور باشد و در تعاملات اجتماعی «هزاره بودن» همچون گذشته تاریخی خود جرم نباشد.
مردم هزاره در طول تاریخ دو نوع تبعیض را تجربه کرده است: یکی تبعیض بیرونی که از ناحیه پشتونها بر این قوم تحمیل گردیده و دیگری تبعیض داخلی که از سر رضایت و با یک پشتوانه اعتقادی همراه بوده است و آن تبلیغ، ترویج و پذیرفتن فضیلت ذاتی سادات محترم میباشد.
عشق و ارادت هزارهها به ایمه طاهرین (ع) باعث گردید که باب سوی استفاده از مقدسات و عناوین مذهبی باز شود و دهها حدیث در فضیلت ذاتی سادات جَعل و گروهی به این نام بر مردم هزاره تحمیل و وارد زندگی خصوصی آنها گردد.
حرف امروز روشنفکران هزاره این است که دین و مذهب با فاصله گرفتن از آن سرچشمه اصلی خود با اوهام و خرافات زیادی ممزوج شده و باید پالایش گردد و یکی از ابزار مهم فهم شریعت و پالایش خرافات دینی و مذهبی، عقل و تعقل است که کنار گذاشتن آن، در قرآن سخت مورد نکوهش قرار گرفته است.
نه دینداری در بوسیدن دست اشخاص سید، شیخ و حاجی است و نه آگاهی و ابراز هویت قومی مساوی با بی دینی و فاشیستی است. مردم هزاره برای دین و بقای مذهب خود هزینههای زیادی پرداخته و از جان مایه گذاشته است. بر کسی پوشیده نیست که ۶۲% این مردم به جرم شیعه بودن در زمان عبد الرحمان قتل عام شدند و هنوز هم با همین جرم در مسیر راهها سلاخی میشوند.
ما به همه اقوام و گروههای انسانی به دید احترام مینگریم و معتقدیم همه برابر خلق شده و فضایل، یک امر اکتسابی است که در پرتو عمل محقق میشود.
آقای سید جوادی! شما که خود را صاحب دین و مذهب میدانید و سنجهی دینداری مردم را در دست دارید، بگویید خود شما در عمل، برای دین و بقای مذهب چه کردهیی؟ و از نشانهها و آموزههای فاشیستی چه قدر فاصله گرفتهیی؟
انگ بیدینی و فاشیستی زدن، یک سلاح زنگ خورده است. در دنیای عقلانیت امروز نه اظهارنظر مخالف، بیدینی محسوب میشود و نه اظهار هویت و محبت قومی فاشیستی خوانده میشود.
هرچند که همه افکار و اندیشههای روشنفکران امروز (اعم از سید و هزاره) قابل دفاع نیست؛ ولی چارنعل تخریب کردن آنها هم نادرست و به دور از انصاف میباشد.
آقای سید جوادی! اگر اظهار قومیت و تعلق به عنعنات و فرهنگ قومی، فاشیستی و یک ایده فاشیسمی است، خود شما که فاشیستتر از همه خواهی بود؛ زیرا جناب عالی از هرکسی دیگر مقیدتر به استفاده از نمادهای سادات مثل عمامه سیاه و یدک کشیدن عنوان «سید» هستی و شاید هم هیچگاه حاضر نشوی که با هزارهها پیوند خویشاوندی برقرار نمایی.
بنابراین، اصل نقد کردن افکار و نظریات، یک کار علمی و بدون اشکال است و در همه جا هم معمول میباشد؛ ولی نباید خامه را آلوده به توهین و افترا کرده و مرزهای اصول انسانی و احترام متقابل را درهم بشکنیم و اگر نه، هیچ سنگی روی سنگی بند نخواهد شد.
سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت نویسنده محترم آقای پایدار
نوشته خوب، مختصر و مفیدی بود. سادات متاسفانه مار درون آستین جامعه هزاره بوده و در آینده نیز خواهند بود!! مگر اینکه مردم فلکزده و جهلآلود ما از خواب غفلت دیرینه خود بیدار شده و دیگر خرافه را از واقعیت باز شناسند و خود انسانی خویش پیدا نمایند.
جناب پایدار نوشته شما زیبنده فرد عامی است که شکیبای و تحمل خواندن نوشته های بلند را ندارد ولی برای محققین قناعت بخش نیست چونکه استدلالی و تحلیلی نبود.
نکته :
اگر دل شیر نداری سفر عشق نکن!
چرا با اسم مستعار به میدان آمدی؟ این بیانگر کمدلی و بزدلی تان است.
اقای سید جوادی مثل شیر شجاع با اسم و فامیل مشخص پرچم در دست بر فراز یک تپه ی بلند ایستاده معتقدات مذهبی و سیاسی شان چون سیلاب خروشان بیان میدارد.
جنابعالی سرتان را مثل کپک زیر برف فرو برده به نقد پراختی که تا کسی تو را نشناسد این ناشی از این است که به استحکام گفتار و منطق تان ایمان نداری یا از آقای سید جوادی و حامیانش میترسی که نقاب به رخ کشیده و وارد گفتمان های تعارضی شده ای!؟؟
درود بر پایدار
همانطوری که امام گفت امریکا هیچ غلطی نمی تواند من هم میگم سید جوادی و داردسته اش هیچ غلطی نمی توانند.
از خالق پایدار جانبداری میکنم
با سلام به خالق پایدار پاینده باشید!
باتاسف سید آشوری و سید جوادی هر دوی شان منطق شان در گفتار شان هویداست. ببنید پرسش خالق پایدار را با چه منطقی پاسخ میدهد. این ها تقلای برای حفظ موقغیت و مقامی دارند که تا کنون با فریب مردم هزاره به دست آورده بودند ولی اکنون که مردم هزاره آگاه شدند و دیگر نمی گذارند دیگران با نام دین نان دین بخورند چطوری می سوزند.
جناب سید آشوری و سید جوادی دیگر استفاده ابزاری از دین سلاحی زنگ زده ای در دست شما است که دیگر کاربرد ندارد مردم ما بیدار است از سید بیزار است!
درود بر خالق هزاره و پایدارترین پایدار نسل روبه پیشرفت هزاره!
آقای آشوری سید!
آقای سید جوادی و امثال آن با میخ قدرت های اطلاعاتی جست و خیز می زند و اگر نه شجاعت آن معلوم نیست. این اولا. ثانیا، شما اگر حرف منطقی داری جواب بده، کاری به نویسنده نداشته باشی که چه کسی هست. میدان میدان استدلال و منطق است نه شاخ جنگی
جناب پایدار شما آقای جوادی را اطلاعاتی خوانده و گفته ای که با میخ اطلاعات میچرخد با فرض درست بودن آن شما ادعای من را ثابت کرده ای که از سید جوادی و جبهه آن در خوف و هراسی که با اسم مستعار وارد معرکه گردیده ای.
و بدان شما را شناسایی نموده و برای اثبات مدعای تان در پنجه ای قانون خواهیم سپرد و از امروز وصیت نامه خود را ترتیب داده با این کره خاکی وداع گفته و بزودی با اسلاف خود در عالم دیگر ملاقات خواهی نمود و بنده شما را تا حد هشتاد در صد شناخته ایم با حصول یقین نقاب را از چهره کریه تان برخواهیم داشت و شما را برملا کرده درس عبرت و دایمی برایتان خواهیم داد !
جناب آقای سید تور” شما که با مستعار پابه میدان گذاشته. راستی سید سر است یا سید سرچور؟ ولی از این بگو مگوی بی معنای همه تان متأسفم.
سید ها از سه نفرشان که نظر شان ثبت شده معلوم است چه کینه ای به هزاره دارند ولی شاید بهتر باشد ثابت کنند سید ند چون شنیده ام سادات افغانستان بعضی شان هندو هایی هستند که برای نفع مالی که هنوز سادات به دنبال ان هستند خود سید جا زده اند سادات فقط و فقط دنبال مال دنیا اند شخصی دخترش را به سید داد بعد ها جسد دختر پیدا شد که تکه تکه در باغچه دفن شده بود بعدا معلوم شد چون دختر عام بوده مادر و خانواده سید دختر را در اصفهان کشته اند اگر سید سید بود به دختر جوان رحم می کرد دخترانتان را به سید مدهید اگر امنیتش را می خواهید چون اگر متلی در بین نباشد سادات از همه بیشتر به هزاره کینه دارند مثل سید تور که مثل داعش تهدید می کند تفاوتی بین حرف زدن سید تور و داعش هست؟؟؟؟